یکتا پرست| زندگی نامه امامان | مطالب مذهبی | زندگی نامه چهارده معصوم
 
قالب وبلاگ

 ولادت

 
در نیمه ماه رمضان سوم هجری، اولین فرزند علی علیه‌السلام و فاطمه سلام الله علیها به دنیا آمد. پس از ولادت، نامگذاری از جانب مادر به پدر، و از او به رسول خدا محوّل شد و آن حضرت هم منتظر نامگذاری پروردگار ماند. 
تا اینکه جبرئیل ،امین وحی، فرود آمد و گفت: « خدایت سلام می‌رساند و می‌گوید چون علی برای تو همانند هارون برای موسی است، نام فرزندش را نام فرزند حضرت هارون علیه السلام یعنی شبّر قرار ده!» 
رسول خدا فرمود: « زبان من عربی است و شبّر، عبری است.» 
جبرئیل گفت: « شبّر در زبان عرب به معنای« حسن» است.» 
به این ترتیب، کودک، حسن نام گرفت. تنها کنیه‌ی آن حضرت « ابو محمد» و مشهورترین القابش« سیّد» و «سبط» و «تقی» است. 
 
نقش خاتم و انگشتر امام حسن را « العزه لله» گفته‏اند؛ روز هفتم پس از ولادت، رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم مستحبات ولادت را در مورد حسن به جا آوردند و حسن را به« ((ام فضل (لبابه)|ام الفضل))» ،همسر عمویشان، سپردند تا او را از شیری که به خاطر زایمان فرزندش، قثم، در پستان داشت، شیر دهد. بعدها نیز رسول خدا برای امام حسن، ادعیه‌ی عافیت و حرزهای مخصوص چشم‌زخم را خواندند. 
 
ذکر امام در قرآن
 
ذکر امام حسن علیه السلام در قرآن : قرآن مجید مشتمل است بر یادکردی از شخصیت‌ها، از خوبان یا از بدان، لیکن این یادکرد گاهی همراه با ذکر نام است(همانند آنچه درباره موسی و فرعون ذکر شده است) و گاه فقط با توصیف، و بدون ذکر نام.( همانند آنچه درباره امام علی علیه‌السلام نازل شده است.) درباره امام حسن علیه السلام نیز آیاتی به صورت توصیف و بدون ذکر نام نازل شده است؛ همانند آیه تطهیر ، آیه ذوی القربی و آیه اولی الامر. 
 
رابطه امام حسن علیه السلام و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم : امام حسن علیه السلام بیشتر از هفت سال با رسول خدا زندگی نکرد، ولی در همین مدت به شدت مورد عنایت آن حضرت بود و استفاده‏های علمی و تربیتی فراوانی برد. محبت رسول خدا به امام حسن بسیار فراوان بوده و آن حضرت، گاهی نوه‌اش را در کارهای بزرگی همانند بیعت رضوان و مباهله با نصارای نجران هم شرکت می‌داده است. رسول خدا درباره‌ی او تعریف و تمجیدهای فراوانی نموده است که امام بعدها به مناسبت‌های مختلف، از آنها برای معرفی شخصیت الهی خویش سود جست. 
 
امام حسن و فاطمه زهرا سلام الله علیها امام حسن علیه السلام با مادر خود، فاطمه‌ی اطهر، رابطه‏ای عمیق و متعالی داشت. فاطمه گاه با فرزندش بازی‌های کودکانه می‌کرد و گاه با ملاطفت مادرانه او را به عبادات مستحب تشویق می‌نمود. حسن نیز گزارش سخنان رسول خدا را پیش از هر کس، از مسجد به مادر می‌رساند و گاه در عبادت مادر دقت می‌کرد و از آن درس‌ها می‌گرفت. 
 
این ارتباط صمیمی در اواخر عمر مادر اوج گرفت؛ تا آنجا که این دو به همراه هم و با تن و قلبی آزرده به زیارت قبر رسول الله و بقیع می‌رفتند و شگفت آن که این رابطه پس از ارتحال مادر نیز باقی ماند؛ به طوری که فاطمه پس از وفات دست‌های مجروح خویش را از کفن بیرون آورد و حسنش را در آغوش کشید. امام حسن نیز سال‌ها بعد در حضور دشمنانی همانند معاویه و مغیره بن شعبه مصیبت مضروب شدن مادر را یادآور شد. 
 
امام حسن در دوران پیش از خلافت پدر : از این دوران اطلاع زیادی در دست نیست. فقط این مقدار مسلم است که امام علیه السلام در خدمت پدر بوده است؛ گاه از روی دلسوزی در تأمین رفاه پدر می‌کوشیده و گاه همراه او در برخی فعالیت‌های اجتماعی شرکت می‌کرده است( همانند شرکت در شورای شش نفره‌ ی تعیین خلیفه پس از عمر و شرکت در بدرقه ابوذر به هنگام تبعید)، و گاه پاره‌ای مأموریت‌های مهم را از طرف پدر عهده‌دار بوده است (همانند آبرسانی به منزل عثمان در حال محاصره.) سیاست‌های عملی امام حسن علیه السلام کاملاً هماهنگ با پدر است، لذا همانند او در هیچ‌یک از جنگ‌ها و فتوحات پس از رسول خدا در تمام این دوره‌ی 25 ساله شرکت ننموده است. 
 
در دوران خلافت پدر
 
امام حسن علیه السلام با پدر، از آغاز خلافت تا شهادت : امام حسن از آغاز بیعت مردم با حضرت علی علیه السلام تا لحظه شهادت آن حضرت در مقام قوی‏ترین بازوی آن حضرت عمل کرد. در جریان بیعت، حضوری جدی داشت؛ در سه جنگ جمل ، صفین و نهروان حاضر بود. پیش از جنگ جمل هم به همراه عمّار یاسر و قیس بن سعد به کوفه رفت و با سرکوب‌کردن فتنه‌ی ابو موسی اشعری ، مردم را به جنگ با مردم بصره فرا خواند. گهگاه به جای پدر نماز جمعه بر پا داشت. در شب ضربت خوردن پدر قصد داشت همراهی‌اش کند که با منع پدر، منصرف شد. پس از ضربت‌خوردن پدر نیز تمام تلاش خود را برای بهبود و استراحت آن حضرت به کار بست و در پایان به وصایای او گوش سپرد. 
 
جانشینی پس از شهادت پدر
 
حضرت علی علیه السلام قبل از شهادت، امام حسن را وصی خود تعیین کرد. رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نیز قبل از آن به دو گونه این وصایت را اعلام کرده بودند؛ یکی به صورت تصریح به امامت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام پس از پدرشان، و دوم تصریح به امامت اوصیاء دوازده‌گانه‌ی خود، با ذکر اسامی آنها. 
 
امام پس از خلافت
 
امام حسن علیه السلام پس از خلافت و قبل از صلح (دوران کوتاه خلافت ظاهری): دوران کوتاه چند ماهه خلافت ظاهری امام حسن علیه السلام، پر ماجرا سپری شد. بلافاصله پس از شهادت حضرت علی علیه السلام، امام حسن به مسجد آمد و در سخنانی شیوا تلویحاً مردم را به بیعت با خویش فراخواندند. 
 
پس از سخنرانی و با تبلیغ نافذابن عباس مردم کوفه با آن حضرتبیعت کردند. امام نیز بیعتشان را براین اساس که از او پیروی کنند و با هر کس جنگید، بجنگند و با هر کس صلح کرد، صلح کنند، پذیرفت؛ و سپس به تحکیم پایه‌های حکومت خویش پرداخت، ابن ملجم ،قاتل پدر، را گردن زد و اکثر فرمانداران مناطق را که به دست پدرش نصب شده بودند، تثبیت نمود و برخی را تغییر داد. 
جاسوس‌های معاویه را پیدا کرد و گردن زد، نامه‌ی تندی به وی نوشت و او را تهدید به جنگ نمود. نامه‌‌‌نگاری میان حضرت و معاویه ادامه یافت تا اینکه معاویه لشکری عظیم به سوی عراق گسیل داشت و حضرت نیز درصدد تهیه لشکری برای مقابله با او برآمد. 
 
صلح امام
 
مهمترین حادثه در زندگی امام حسن علیه‌السلام جریان صلح معاویه با آن حضرت است. تحلیل این حادثه ضروری به نظر می رسد زیرا خود امام صلحش را حجتی بر آیندگان می‌داند؛ یعنی بر اساس عملکرد حضرت، وظیفه انسان نیز در شرایط مشابه با آن زمان، صلح و مصالحه است. 
 
بررسی مقدمات و شرایط و عللی که صلح را ایجاب کرد و دقت در کیفیت وقوع صلح و مواد صلحنامه و موشکافی نتایج شیرین صلح برای جناح حق و ضربه‌های سهمگین آن بر جناح باطل به‌خوبی روشن می‌کند که صلح آن حضرت در حقیقت انقلاب سبزی بود که زمینه انقلاب سرخ حسینی را فراهم ساخت و این نرمش قهرمانانه در کنار آن جنبش ظلم‌ستیزانه، پایه‌ریز انقلاب علمی امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام در عصر طلایی خلأ انتقال قدرت از بنی‌امیه به بنی‌عباس گشت و به این ترتیب، اسلام ناب محمدی که در تشیع جلوه‌گر بود، نهال خود را آبیاری نمود و به درخت تنومندی تبدیل کرد. 
 
امام پس از صلح تا شهادت
 
تمامی تلاش امام حسن پس از قبول صلح این بود که فواید مورد نظرش را از صلح به نتیجه برساند و بر این اساس در تمام این مدت به حفظ نیروهای کیفی و خالص ، بازسازی نیروهای خسته و وازده و تفسیر صحیح اسلام پرداخت. 
عملکرد دشمن‌شکن حضرت پس از صلح چنان قدرتمند بود که معاویه را به فکر شهادت آن حضرت انداخت. 
 
 
صورت و شمایل امام
 
امام حسن علیه السلام به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم از همه شبیه‌تر بود. زیبایی بی‌نظیری داشت.رنگش سفید بود و اندکی متمایل به سرخ، چشمانش درشت و سیاه، و محاسنش انبوه. جثه‌ای قوی، تنومند و چهارشانه داشت. مویش مجعد (فردار) و قامتش متوسط بود. 
 
سیرت و فضائل و مناقب امام : شمارش مناقب هیچ‌یک از اهل بیت عصمت علیهم السلام ممکن نیست. در زیارت جامعه خطاب به آنان می‌گوییم: « سروران من! ستایش شما را شماره نتوانم کرد و به آنچه در شأن شماست نتوانم رسید و به اندازه و قدرتان وصف نتوانم گفت.» 
 
امام حسن علیه السلام نه تنها از این خطاب مستثنی نیست بلکه به خصائصی از قبیل« سبط اکبر» بودن نیز برخوردار است. 
 
حلم بی‌‌پایان، علم فراوان، جود و عبادت، زهد و بلاغت، تواضع و شجاعت آن حضرت، نه دوست بلکه دشمن را به اعتراف و اعجاب واداشته است؛ و فضیلت و افتخار، آن است که دشمن به آن گواهی دهد. 
 
معجزات امام : از معجزات آن حضرت جز اندکی در تاریخ نقل نشده است( همانند اینکه پدر را پس از شهادتش به صورت زنده به گروهی نشان داد.) و نیز نمونه‌هایی از استجابت دعا و نفرین‌های آن حضرت (همانند رطب دادن نخلی خشکیده به دعای او.) ولی اکثر معجزات و کرامات حضرت در اخبار از غیب و پیشگویی‌ها تجلّی کرده است. 
 
شهادت امام
 
تلاش موفق امام حسن برای به‌کرسی نشاندن اهداف صلح باعث شد که معاویه طرح قتل حضرت را پیگیری نماید تا بتواند به خواسته دیرین خود یعنی تبدیل خلافت اسلامی به سلطنت موروثی، جامه‌ی عمل بپوشاند. به این ترتیب سمی مهلک تهیه کرد و آن را توسط همسر آن حضرت به او خوراند. 
حضرت پس از مدتی درد و رنج، در روز 28 ماه صفر سال 50 هجری به لقاء الله شتافت. 
برادرش امام حسین علیه السلام، جنازه‌ی او را پس از تغسیل و نماز برای دفن به سوی مسجد و روضه پیامبر برد ولی سرانجام بر اثر ممانعت بنی‌امیه در بقیع به خاک سپرد. 
 
ثواب عزاداری و گریه بر امام حسن
 
رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم سال‌ها پیش از شهادت امام حسن فرموده بود : « هر کس بر حسن گریه کند، چشمش روزی که دیده‌ها کور می شوند (روزقیامت)، کور نمی شود و هرکس در مصیبت او اندوهگین شود، روزی که همه دلها اندوهگین است، غم و اندوهی ندارد. زیارت حسن مایه‌ی استواری قدم‌ها در قیامت است.» 
 
شاگردان و یاران امام
 
نام بیش از 30 نفر از شاگردان و یاران آن حضرت در تاریخ ثبت شده است. 
 
همسران امام
 
بررسی موضوع زنان امام حسن علیه السلام بسیار لازم است زیرا زشت‌ترین تهمتی که به حضرت از طرف دشمنان و دوستان نادان زده شده است، کثرت اغراق‌آمیز ازدواج‌ها و طلاق‌های اوست؛ تا جایی که برخی، تعداد همسران آن حضرت را 400 نفر گفته‌اند. 
 
مجموعه زنانی که نام خود و پدرشان در تاریخ ثبت است و به عنوان همسر حضرت ذکر شده‌اند، صحیح یا ناصحیح، به ده نفر نمی‌رسد؛ و در حقیقت بنی‌امیه خواسته‌اند با تهمت لذت‌طلبی مفرط به آن حضرت، صلح او را به صورتی تحریف‌یافته تفسیر کنند. 
 
فرزندان امام
 
کمترین عددی که درباره فرزندان حضرت نوشته‌اند 7 نفر و بیشترین عدد 23 نفر است. شیخ مفید ، فرزندان حضرت را 15 نفر می‌داند( هشت پسر و هفت دختر.) 
 
از دختران حضرت 4 نفر و از پسرانش نیز 4 نفر صاحب فرزند شده اند. البته دو تن از پسران، فرزند پسر نیاوردند و به همین جهت نسل تمامی سادات حسنی به آن دو پسر دیگر که فرزند پسر آورده اند زید و حسن مثنّی) منتهی می‌گردد. در سلسله سادات حسنی، دانشمندان، سلاطین، محدّثان و انقلابیون متعددی وجود دارد. 
 
گزیده سخنان امام
 
علی‌رغم شخصیت منحصر به فرد امام حسن علیه‌السلام، متأسفانه مقدار سخنانی که از حضرتش باقی مانده، اندک است و این به خاطر فشارهای غاصبان خلافت و بنی‌امیه بوده است. 
سخنانی که از حضرت به دست ما رسیده، در سه قالب اشعار ، احتجاجات واحادیث است که گونه سوم، گاه به صورت سخنرانی و گاه به صورت پاسخ به سؤالی یا جواب نامه‌ای بوده است. 

موضوعات مرتبط: "زندگی نامه امام حسن(ع)، ،
[ ] [ ] [ علی ] [ ]

 ولادت


حضرت علی (علیه السّلام) نخستين فرزند خانواده هاشمی است که پدر و مادر او هر دو فرزند هاشم اند . پدرش ابوطالب فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم بن عبدمناف است و مادر او فاطمه دختر اسد فرزند هاشم بن عبدمناف مي باشد . خاندان هاشمی از لحاظ فضائل اخلاقی و صفات عاليه انسانی در قبيله قريش و اين طايفه در طوايف عرب ، زبانزد خاص و عام بوده است . فتوت ، مروت ، شجاعت و بسياری از فضايل ديگر اختصاص به بني هاشم داشته است . يک از اين فضيلتها در مرتبه عالی در وجود مبارک حضرت علی (علیه السّلام) موجود بوده است . فاطمه دختر اسد به هنگام درد زايمان راه مسجدالحرام را در پيش گرفت و خود را به ديوار کعبه نزديک ساخت و چنين گفت : " خداوندا ! به تو و پيامبران و کتابهايی که از طرف تو نازل شده اند و نيز به سخن جدم ابراهيم سازنده اين خانه ايمان راسخ دارم . پرودگارا ! به پاس احترام کسی که اين خانه را ساخت ، و به حق " کودکی که در رحم من است ، تولد اين کودک را بر من آسان فرما ! لحظه ای نگذشت که ديوار جنوب شرقی کعبه در برابر ديدگان عباس بن عبدالمطلب و يزيد بن تعف شکافته شد . فاطمه وارد کعبه شد ، و ديوار به هم پيوست . فاطمه تا سه روز در شريفترين مکان گيتی مهمان خدا بود . و نوزاد خويش سه روز پس از سيزدهم رجب سي ام عام الفيل فاطمه را به دنيا آورد . دختر اسد از همان شکاف ديوار که دوباره گشوده شده بود بيرون آمد و گفت :" پيامی از غيب شنيدم که نامش را " علی " بگذار . "
دوران کودکي

حضرت علی (علیه السّلام) تا سه سالگی نزد پدر و مادرش بسر برد و از آنجا که خداوند مي خواست ايشان به کمالات بيشتری نائل آيد ، پيامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) وی را از بدو تولد تحت تربيت غير مستقيم خود قرار داد . تا آنکه ، خشکسالی عجيبی در مکه واقع شد . ابوطالب عموی پيامبر ، با چند فرزند با هزينه سنگين زندگی روبرو شد . رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با مشورت عموی خود عباس توافق کردند که هر يک از آنان فرزندی از ابوطالب را به نزد خود ببرند تا گشايشی در کار ابوطالب باشد . عباس ، جعفر را و پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ، علی (علیه السّلام) را به خانه خود بردند . به اين طريق حضرت علی (علیه السّلام) به طور کامل در کنار پيامبر قرار گرفت . 
علی (علیه السّلام) آنچنان با پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) همراه بود ، حتی هرگاه پيامبر از شهر خارج مي شد و به کوه و بيابان مي رفت او را نيز همراه خود مي برد . بعثت پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و حضرت علی (علیه السّلام) شکی نيست که سبقت در کارهای خير نوعی امتياز و فضيلت است . و خداوند در آيات بسياری بندگانش را به انجام آنها ، و سبقت گرفتن بر يکديگر دعوت فرموده است . از فضايل حضرت علی (علیه السّلام) است که او نخستين فرد ايمان آورنده به پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) باشند . ابن ابي الحديد در اين باره مي گويد : بدان که در ميان اکابر و بزرگان و متکلمين گروه " معتزله " اختلافی نيست که علي بن ابيطالب نخستين فردی است که به اسلام ايمان آورده و پيامبر خدا را تاييد کرده است . 
حضرت علی (علیه السّلام) نخستين ياور پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

پس از وحی خدا و برگزيده شدن حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به پيامبری و سه سال دعوت مخفيانه ، سرانجام پيک وحی فرا رسيد و فرمان دعوت همگانی داده شد . در اين ميان تنها حضرت علی (علیه السّلام) مجری طرحهای پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در دعوت الهيش و تنها همراه و دلسوز آن حضرت در ضيافتی بود که وی برای آشناکردن خويشاوندانش با اسلام و دعوتشان به دين خدا ترتيب داد . در همين ضيافت پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از حاضران سؤوال کرد : چه کسی از شما مرا در اين راه کمک مي کند تا برادر و وصی و نماينده من در ميان شما باشد ؟ 
فقط علی (علیه السّلام) پاسخ داد : ای پيامبر خدا ! من تو را در اين راه ياری مي کنم پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بعد از سه بار تکرار سؤوال و شنيدن همان جواب فرمود : ای خويشاوندان و بستگان من ، بدانيد که علی (علیه السّلام) برادر و وصی و خليفه پس از من در ميان شماست . از افتخارات ديگر حضرت علی (علیه السّلام) اين است که با شجاعت کامل برای خنثی کردن توطئه مشرکان مبنی بر قتل رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در بستر ايشان خوابيد و زمينه هجرت پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را آماده ساخت .
حضرت علی (علیه السّلام) بعد از هجرت

بعد از هجرت حضرت علی (علیه السّلام) و پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به مدينه دو نمونه از فضايل علی (علیه السّلام) را بيان مي نمائيم :
1 - جانبازی و فداکاری در ميدان جهاد : حضور وی در 26 غزوه از 27غزوه پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و شرکت در سريه های مختلف از افتخارات و فضايل آن حضرت است .
2 - ضبط و کتابت وحی ( قرآن ) کتابت وحی و تنظيم بسياری از اسناد تاريخی و سياسی و نوشتن نامه های تبليغی و دعوتی از کارهای حساس و پرارج امام (علیه السّلام) بود . ايشان آيات قرآن چه مکی و چه مدنی ، را ضبط مي کرد . به همين علت است که وی را از کاتبان وحی و حافظان قرآن به شمار مي آورند . در اين دوران بود که پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمان اخوت و برادری مسلمانان را صادر فرمود و با حضرت علی (علیه السّلام) پيمان برادری و اخوت بست و به حضرت علی (علیه السّلام) فرمود : " تو برادر من در اين جهان و سرای ديگر هستی . به خدايی که مرا به حق برانگيخته است ... تو را به برادری خود انتخاب مي کنم ، اخوتی که دامنه آن هر دو جهان را فرا گيرد ." 
حضرت علی (علیه السّلام) داماد رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) عمر و ابوبکر با مشورت با سعد معاذ رئيس قبيله اوس دريافتند جز علی (علیه السّلام) کسی شايستگی زهرا ( س ) را ندارد . لذا هنگامی که علی (علیه السّلام) در ميان نخلهای باغ يکی از انصار مشغول آبياری بود موضوع را با ايشان در ميان نهادند و ايشان فرمود : دختر پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مورد ميل و علاقه من است . و به سوی خانه رسول به راه افتاد . وقتی به حضور رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) رسيد ، عظمت محضر پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مانع از آن شد که سخنی بگويد ، تا اينکه رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) علت رجوع ايشان را جويا شد و حضرت علی (علیه السّلام) با تکيه به فضايل و تقوا و سوابق درخشان خود در اسلام فرمود :
" آيا صلاح مي دانيد که فاطمه را در عقد من درآوريد ؟ " پس از موافقت حضرت زهرا (سلام الله علیها) آن حضرت به دامادی رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نائل آمدند . 
غدير خم

پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بعد از اتمام مراسم حج در آخرين سال عمر پربرکتش در راه برگشت در محلی به نام غديرخم در نزديکی جحفه دستور توقف داد ، زيرا پيک وحی فرمان داده بود که پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بايد رسالتش را به اتمام برساند . پس از نماز ظهر پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر بالای منبری از جهاز شتران رفت و فرمود : " ای مردم ! نزديک است که من دعوت حق را لبيک گويم و از ميان شما بروم درباره من چه فکر مي کنيد ؟ " مردم گفتند : " گواهی مي دهيم که تو آيين خدا را تبليغ مي کردی " پيامبر فرمود : " آيا شما گواهی نمي دهيد که جز خدای يگانه ، خدايی نيست و محمد بنده خدا و پيامبر اوست ؟ " مردم گفتند : " آری ، گواهی مي دهيم . " سپس پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دست حضرت علی (علیه السّلام) را بالا گرفت و فرمود : " ای مردم ! در نزد مؤمنان سزاوارتر از خودشان کيست ؟ " مردم گفتند : " خداوند و پيامبر او بهتر مي دانند . " سپس پيامبر فرموند : " ای مردم ! هر کس من مولا و رهبر او هستم ، علی هم مولا و رهبر اوست . " و اين جمله را سه بار تکرار فرمودند . بعد مردم اين انتخاب را به حضرت علی (علیه السّلام) تبريک گفتند و با وی بيعت نمودند . 
حضرت علی (علیه السّلام) بعد از رحلت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

پس از رحلت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به علت شرايط خاصی که بوجود آمده بود ، حضرت علی (علیه السّلام) از صحنه اجتماع کناره گرفت و سکوت اختيار کرد. نه در جهادی شرکت مي کرد و نه در اجتماع به طور رسمی سخن مي گفت . شمشير در نيام کرد و به وظايف فردی و سازندگی افراد مي پرداخت . 
فعاليتهای امام در اين دوران به طور خلاصه اينگونه است :
1 - عبادت خدا آنهم در شان حضرت علی (علیه السّلام)
2 - تفسير قرآن و حل مسائل دينی و فتوای حکم حوادثی که در طول 23سال زندگی پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مشابه نداشت .
3 - پاسخ به پرسشهای دانشمندان ملل و شهرهای ديگر .
4 - بيان حکم بسياری از رويدادهای نوظهور که در اسلام سابقه نداشت .
5 - حل مسائل هنگامی که دستگاه خلافت در مسائل سياسی و پاره ای از مشکلات با بن بست روبرو مي شد .
6 - تربيت و پرورش گروهی که از ضمير پاک و روح آماده ، برای سير و سلوک برخوردار هستند .
7 - کار و کوشش برای تامين زندگی بسياری از بينوايان و درماندگان تا آنجا که با دست خويش باغ احداث مي کرد و قنات استخراج مي نمود و سپس آنها را در راه خدا وقف مي نمود .
خلافت حضرت علی (علیه السّلام)

در زمان خلافت حضرت علی (علیه السّلام) جنگهای فراوانی رخ داد از جمله صفين ، جمل و نهروان که هر يک پيامدهای خاصی به دنبال داشت .
شهادت امام علی (علیه السّلام)

بعد از جنگ نهروان و سرکوب خوارج برخی از خوارج از جمله عبدالرحمان بن ملجم مرادی ، و برک بن عبدالله تميمی و عمروبن بکر تميمی در يکی از شبها گرد هم آمدند و اوضاع آن روز و خونريزي ها و جنگهای داخلی را بررسی کردند و از نهروان و کشتگان خود ياد کردند و سرانجام به اين نتيجه رسيدند که باعث اين خونريزی و برادرکشی حضرت علی (علیه السّلام) و معاويه و عمروعاص است . و اگر اين سه نفر از ميان برداشته شوند ، مسلمانان تکليف خود را خواهنددانست . سپس با هم پيمان بستند که هر يک از آنان متعهد کشتن يکی از سه نفر گردد . ابن ملجم متعهد قتل امام علی (علیه السّلام) شد و در شب نوزدهم ماه رمضان همراه چند نفر در مسجد کوفه نشستند . آن شب حضرت علی (علیه السّلام) در خانه دخترش مهمان بودند و از واقعه صبح با خبر بودند ، وقتی موضوع را با دخترش در ميان نهاد ، ام کلثوم گفت : فردا جعده را به مسجد بفرستيد . 
حضرت علی (علیه السّلام) فرمود : از قضای الهی نمي توان گريخت . آنگاه کمربند خود را محکم بست و در حالی که اين دو بيت را زمزمه مي کرد عازم مسجد شد . کمر خود را برای مرگ محکم ببند ، زيرا مرگ تو را ملاقات خواهدکرد . و از مرگ ، آنگاه که به سرای تو درآيد . جزع و فرياد مکن ابن ملجم ، در حالی که حضرت علی (علیه السّلام) در سجده بودند ، ضربتی بر فرق مبارک خون از سر حضرتش در محراب جاری شد و محاسن آن حضرت وارد ساخت . شريفش را رنگين کرد . در اين حال آن حضرت فرمود : " فزت و رب الکعبه " به خدای کعبه سوگند که رستگار شدم سپس آيه 55سوره طه را تلاوت فرمود : " شما را از خاک آفريديم و در آن بازتان مي گردانيم و بار ديگر از آن بيرونتان مي آوريم . 
حضرت علی (علیه السّلام) در واپسين لحظات زندگی نيز به فکر صلاح و سعادت مردم بود و به فرزندان و بستگان و تمام مسلمانان چنين وصيت فرمود : " شما را به پرهيزکاری سفارش مي کنم و به اينکه کارهای خود را منظم کنيد و اينکه همواره در فکر اصلاح بين مسلمانان باشيد . يتيمان را فراموش نکنيد ، حقوق همسايگان را مراعات کنيد . قرآن را برنامه ی عملی خود قرار دهيد . نماز را بسيار گرامی بداريد که ستون دين شماست . 
حضرت علی (علیه السّلام) در 21ماه رمضان به شهادت رسيد و در نجف اشرف به خاک سپرده شد ، و مزارش ميعادگاه عاشقان حق و حقيقت شد . 

موضوعات مرتبط: "زندگی نامه حضرت علی(ع)"، ،
[ ] [ ] [ علی ] [ ]

 

 

زندگی  نامه حضرت محمد (ص):

 



نام: محمد بن عبد الله

 


حضرت محمد (ص) در تورات و برخى كتب آسمانى «احمد» ناميده شده است. آمنه، دختر وهب، مادر حضرت محمد (ص) پيش از نامگذارىِ فرزندش توسط عبدالمطلب به محمّد، وى را «احمد» ناميده بود.

 

 



كنيه حضرت محمد (ص): ابوالقاسم و ابوابراهيم.

 

 

 

القاب حضرت محمد (ص): رسول اللّه، نبى اللّه، مصطفى، محمود، امين، امّى، خاتم، مزّمل، مدّثر، نذير، بشير، مبين، كريم، نور، رحمت، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذكّر، يس، طه‏ و...

 

 



منصب حضرت محمد (ص): آخرين پيامبر الهى، بنيان‏گذار حكومت اسلامى و نخستين معصوم در دين مبين اسلام.

 

 

 

تاريخ ولادت حضرت محمد (ص): روز جمعه، هفدهم ربيع الاول عام الفيل برابر با سال 570 ميلادى (به روايت شيعه). بيشتر علماى اهل سنّت تولد آن حضرت را روز دوشنبه دوازدهم ربيع الاول آن سال دانسته‏اند.

 

 

عام الفيل، همان سالى است كه ابرهه، با چندين هزار مرد جنگى از يمن به مكه يورش آورد تا خانه خدا (كعبه) را ويران سازد و همگان را به مذهب مسيحيت وادار سازد؛ اما او و سپاهيانش در مكه با تهاجم پرندگانى به نام ابابيل مواجه شده، به هلاكت رسيدند و به اهداف شوم خويش نايل نيامدند. آنان چون سوار بر فيل بودند، آن سال به سال فيل (عام الفيل) معروف گشت.

 

 

 

محل تولد حضرت محمد (ص): مكه معظمه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى).

 

 

 

نسب پدرى حضرت محمد (ص): عبدالله بن عبدالمطلب (شيبة الحمد) بن هاشم (عمرو) بن عبدمناف بن قصّى بن كلاب بن مرّة بن كعب بن لوىّ بن غالب بن فهر بن مالك بن نضر (قريش) بن كنانة بن خزيمة بن مدركة بن الياس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان.

 

 


حضرت محمد (ص) روايت شده است كه هرگاه نسب من به عدنان رسيد، همان جا نگاه داريد و از آن بالاتر نرويد. اما در كتاب‏هاى تاريخى، نسب آن حضرت تا حضرت آدم(ع) ثبت و ضبط شده است كه فاصله بين عدنان تا حضرت اسماعيل، فرزند ابراهيم خليل الرحمن(ع) به هفت پشت مى‏رسد.

 

 

 

مادر حضرت محمد (ص): آمنه، دختر وهب بن عبد مناف.

 



اين بانوى جليل القدر، در طهارت و تقوا در ميان بانوان قريشى، كم‏ نظير و سرآمد همگان بود. وى پس از تولد حضرت محمّد(ص) دو سال و چهارماه و به روايتى شش سال زندگى كرد و سرانجام، در راه بازگشت از سفرى كه به همراه تنها فرزندش، حضرت محمّد(ص) و خادمه‏اش، ام ايمن جهت ديدار با اقوام خويش عازم يثرب (مدينه) شده بود، در مكانى به نام «ابواء» بدرود حيات گفت و در همان جا مدفون گشت.

 

 

و چون عبدالله، پدر حضرت محمد(ص) دو ماه (و به روايتى هفت ماه) پيش از ولادت فرزندش از دنيا رفته بود، كفالت آن حضرت را جدش، عبدالمطلب به عهده گرفت. نخست وى را به ثويبه (آزاد شده ابولهب) سپرد تا وى را شير دهد و از او نگه‏دارى كند؛ اما پس از مدتى وى را به حليمه، دختر عبدالله بن حارث سعديه واگذار كرد. حليمه گرچه دايه آن حضرت بود، اما به مدت پنج سال براى وى مادرى كرد.

 

 

 

 

زندگی نامه حضرت محمد,زندگینامه حضرت محمد,بیوگرافی حضرت محمد,حضرت محمد

 

 

 

 

زندگی نامه حضرت محمد (ص)

 

 

مدت رسالت و زمامدارى حضرت محمد (ص): از 27 رجب سال چهلم عام الفيل (610 ميلادى)، كه در سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شده بود، تا 28 صفر سال يازدهم هجرى، كه رحلت فرمود، به مدت 23 سال عهده‏دار امر رسالت و نبوت بود. حضرت محمد (ص)  علاوه بر رسالت، به مدت ده سال امر زعامت و زمامدارى مسلمانان را پس از مهاجرت به مدينه طيبه بر عهده داشت.

 

 



همسران حضرت محمد (ص):

 


1. خديجه بنت خويلد.


2. سوده بنت زمعه.


3. عايشه بنت ابى بكر.


4. امّ شريك بنت دودان.


5. حفصه بنت عمر.


6. ام حبيبه بنت ابى سفيان.


7. امّ سلمه بنت عاتكه.


8. زينب بنت جحش.


9. زينب بنت خزيمه.


10. ميمونه بنت حارث.


11. جويريه بنت حارث.


12. صفيّه بنت حىّ بن اخطب.

 

 


نخستين زنى كه افتخار همسرى حضرت محمد (ص) را يافت، خديجه بنت خويلد بود. حضرت محمّد(ص) پيش از رسيدن به مقام رسالت، در سن 25 سالگى با اين بانوى بزرگوار ازدواج نمود.

 

 

خديجه كبرى (س) با موقعيت و اموال خويش، خدمات شايانى به پيامبر اكرم(ص) در اظهار رسالتش كرد. اين بانوى بزرگ، از افتخارات زنان عالم است و در رديف بانوان قدسى، همانند مريم و آسيه، قرار دارد. حضرت محمد (ص) به احترام خديجه كبرى (س) تا هنگامى كه وى زنده بود، با هيچ زن ديگرى ازدواج نكرد. همو بود كه دردها و رنج‏هاى پيامبر(ص) را، كه سران شرك و كفر متوجه آن حضرت مى‏كردند، تسلّى داده و او را در رسالت و نبوتش يارى می‏داد.

 



خديجه كبرى(س) به خاطر مقام و منزلتى كه در اسلام به دست آورده بود، مورد لطف و عنايت مخصوص پروردگار جهانيان قرار گرفت. به همين جهت روزى جبرئيل امين به محضر پيامبر اكرم(ص) شرفياب شد و گفت: اى محمد! سلام خدا را به همسرت خديجه برسان. پيامبر اكرم(ص) به همسرش فرمود: اى خديجه! جبرئيل امين از جانب خداوند متعال به تو سلام مى‏رساند. خديجه گفت: «اللّه السّلام و منه السّلام و على جبرئيل السّلام».

 



حضرت خديجه (س) در ايام همسرى با حضرت محمد (ص) از احترام ويژه رسول‏ خدا(ص) برخوردار بود و پيامبر(ص) نيز همسرى مهربان و وفادار براى او بود. آن حضرت پس از وفات خديجه (در رمضان سال دهم بعثت) همواره از او به نيكى ياد می‏كرد.

 



از عايشه، سومين حضرت محمد (ص)، روايت شده است:

 



«كانَ رَسُولُ اللّهِ(ص) لايَكادُ يَخْرُجُ مِنَ الْبَيْتِ حَتّى يَذْكُرَ خَديجَةَ فَيَحْسَنُ الثَّناءِ عَلَيْها، فَذَكَرها يَوْماً مِنَ الْاَيّامِ فَادْرَكَتْني الْغَيْرةَ، فَقُلْتُ: هَلْ كانَتْ اِلاّ عَجُوزاً وَقَدْ اَبْدَلَكَ اللّهُ خَيْراً مِنْها، فَغَضَبَ حَتّى‏ اهْتَزَّ مَقْدَمُ شَعْرِهِ مِنَ الغَضَبِ‏. (1)

 

 

حضرت محمد (ص) هيچ‏گاه از خانه بيرون نمی‏رفت مگر اين كه يادى از خديجه مى‏كرد و از او به نيكى نام مى‏برد. يك روز كه حضرت محمد (ص) از خديجه (س) ياد كرده و خوبى‏هاى او را بيان میكرد، غيرت زنانگى بر من غالب شد و به پيامبر(ص) گفتم: آيا او يك پيرزن بيشتر بود و حال آن كه خداوند بهتر از آن (يعنى عايشه) را به تو داده است؟ پيامبر اكرم(ص) از اين گفتار من، خشمگين شد، به طورى كه موهاى جلوى سرش از شدت خشم به حركت درآمد.

 

 

 

  زندگی نامه حضرت محمد (ص)

 



فرزندان حضرت محمد (ص):



الف) پسران ان حضرت محمد (ص):

 


1. قاسم. او پيش از بعثت پيامبر اكرم(ص) تولد يافت. از اين رو پيامبر(ص) را ابوالقاسم ناميدند.

 


2. عبدالله. اين كودك چون پس از بعثت به دنيا آمده بود، وى را «طيّب» و «طاهر» مى‏گفتند.

 


3. ابراهيم. او در اواخر سال هشتم هجرى متولد شد و در رجب سال دهم هجرى وفات يافت.

 


عبدالله و قاسم از خديجه كبرى (س) و ابراهيم از ماريه قبطيه متولد شدند. وهرسه آنان در سنين كودكى از دنيا رفتند.

 

 

 

ب) دختران حضرت محمد (ص):

 

 

1. زينب (س). 2. رقيه (س). 3. ام كلثوم (س). 4. فاطمه زهرا (س).



دختران حضرت محمد (ص) همگى از حضرت خديجه(س) متولد شدند و تمام فرزندان رسول خدا(ص) جز فاطمه زهرا (س) پيش از رحلت آن حضرت، از دنيا رفته بودند. تنها فرزندى كه از آن حضرت در زمان رحلتش باقى مانده بود، فاطمه زهرا(س)، آخرين دختر وى بود. اين بانوى مكرّمه، افتخار بانوان عالم، بلكه همه انسان‏ها و مورد تقديس و تكريم فرشتگان عرشى است. همو است كه مادر سبطين و امّ الأئمة المعصومين(ع) است.

 

 



گرچه پيامبر اسلام(ص) به تمام خاندان مؤمن خويش علاقه‏مند بود، اما در ميان همسرانش بيش از همه، به خديجه كبرى (س) و در ميان فرزندانش بيش از همه، به فاطمه زهرا (س) علاقه‏مند بوده و اظهار محبت و لطف میفرمود.


 

زندگی نامه حضرت محمد (ص)

 

 

 

آغاز بعثت حضرت محمد (ص):

 

 


محمد امين ( ص ) قبل از شب 27 رجب در غار حرا به عبادت خدا و راز و نياز با آفريننده جهان مي پرداخت و در عالم خواب رؤياهايی مي ديد راستين و برابر با عالم واقع . روح بزرگش برای پذيرش وحی - کم کم - آماده مي شد .

 

 

درآن شب بزرگ جبرئيل فرشته وحی مأمور شد آياتی از قرآن را بر محمد ( ص ) بخواند و او را به مقام پيامبری مفتخر سازد . سن محمد ( ص ) در اين هنگام چهل سال بود . در سکوت و تنهايی و توجه خاص به خالق يگانه جهان جبرئيل از محمد ( ص ) خواست اين آيات را بخواند : " اقرأ باسم ربک الذی خلق . خلق الانسان من علق . اقرأ وربک الاکرم . الذی  علم بالقلم . علم الانسان ما لم يعلم " . يعنی : بخوان به نام پروردگارت که آفريد . او انسان را از خون بسته آفريد . بخوان به نام پروردگارت که گرامي تر و بزرگتر است . خدايی که نوشتن با قلم را به بندگان آموخت . به انسان آموخت آنچه را که نمي دانست .

 

 

 

 

زندگی نامه حضرت محمد,زندگینامه حضرت محمد,بیوگرافی حضرت محمد,حضرت محمد

 

 

 

 

 

زندگی نامه حضرت محمد (ص)

 

 

 

حضرت محمد (ص) - از آنجا که امی و درس ناخوانده بود - گفت : من توانايی  خواندن ندارم . فرشته او را سخت فشرد و از او خواست که " لوح " را بخواند . اما همان جواب را شنيد - در دفعه سوم - محمد ( ص ) احساس کرد مي تواند " لوحی " را که در دست جبرئيل است بخواند . اين آيات سرآغاز مأموريت بسيار توانفرسا و مشکلش بود .

 

 

جبرئيل مأموريت خود را انجام داد و محمد ( ص ) نيز از کوه حرا پايين آمد و به سوی خانه خديجه رفت . سرگذشت خود را برای همسر مهربانش باز گفت . خديجه دانست که مأموريت بزرگ " محمد " آغاز شده است . او را دلداری و دلگرمی داد و گفت : " بدون شک خدای مهربان بر تو بد روا نمي دارد زيرا تو نسبت به خانواده و بستگانت مهربان هستی و به بينوايان کمک مي کنی و ستمديدگان را ياری مي نمايی " . سپس محمد ( ص ) گفت : " مرابپوشان " خديجه او را پوشاند .

 

حضرت محمد (ص) اندکی به خواب رفت . خديجه نزد " ورقة بن نوفل " عمو زاده اش که از دانايان عرب بود رفت ، و سرگذشت محمد ( ص ) را به او گفت . ورقه در جواب دختر عموی خود چنين گفت : آنچه برای محمد ( ص ) پيش آمده است آغاز پيغمبری  است و " ناموس بزرگ " رسالت بر او فرود مي آيد . خديجه با دلگرمی به خانه برگشت .

 

 

 

معراج حضرت محمد (ص):

 


پيش از هجرت به مدينه که در ماه ربيع الاول سال سيزدهم بعثت اتفاق افتاد، دو واقعه در زندگی حضرت محمد (ص) پيش آمد که به ذکر مختصری از آن مي پردازيم : در سال دهم بعثت "معراج " پيغمبر اکرم (ص ) اتفاق افتاد و آن سفری بود که به امر خداوند متعال و بهمراه امين وحی (جبرئيل ) و بر مرکب فضا پيمايی به نام "براق " انجام شد.

 

 

حضرت محمد (ص) اين سفر با شکوه را از خانه ام هانی خواهر امير المومنين علی (ع ) آغاز کرد و با همان مرکب به سوی بيت المقدس يا مسجد اقصی روانه شد، و از بيت اللحم که زادگاه حضرت مسيح است و منازل انبيا (ع ) ديدن فرمود.

 

 

سپس سفر آسمانی خود را آغاز نمود و از مخلوقات آسمانی و بهشت و دوزخ بازديد به عمل آورد، و در نتيجه از رموز و اسرار هستی و وسعت عالم خلقت و آثار قدرت بی پايان حق تعالی آگاه شد و به "سدرة المنتهي " رفت و آنرا سراپا پوشيده از شکوه و جلال و عظمت ديد. سپس از همان راهی  که آمده بود به زادگاه خود "مکه " بازگشت و از مرکب فضا پيمای خود پيش از طلوع فجر در خانه "ام هاني " پائين آمد.

 

 

به عقيده شيعه اين سفر جسمانی بوده است نه روحانی چنانکه بعضی  گفته اند. در قرآن کريم در سوره "اسرا" از اين سفر با شکوه بدين صورت ياد شده است : "منزه است خدايی که شبانگاه بنده خويش را از مسجد الحرام تا مسجد اقصی که اطراف آن را برکت داده است سير داد، تا آيتهای  خويش را به او نشان دهد و خدا شنوا و بيناست ". در همين سال و در شب معراج خداوند دستور داده است که امت پيامبر خاتم (ص ) هر شبانه روز پنج وعده نماز بخوانند و عبادت پروردگار جهان نمايند، که نماز معراج روحانی مومن است .

 

 


اصحاب و ياران حضرت محمد (ص):

 



پيامبر اسلام(ص) چه در مكّه معظمه و چه در مدينه، داراى اصحاب و ياران باوفايى بود كه برخى از آنان پيش از آن حضرت و برخى ديگر پس از ايشان از دنيا رفتند و تعداد آنان به هزاران نفر مى‏رسد. در اين جا به نام برخى از صحابه مشهور آن حضرت اشاره می‏شود:

 



1. على بن ابى‏طالب(ع).


2. ابوطالب بن عبد المطلب.


3. حمزة بن عبدالمطلب.


4. جعفربن ابى‏طالب.


5. عباس بن عبدالمطلب.


6. عبداللّه بن عباس.


7. فضل بن عباس.


8. معاذبن جبل.


9. سلمان فارسى.


10. ابوذر غفارى (جندب بن جناده).


11. مقداد بن اسود.


12. بلال حبشى.


13. مصعب بن عمير.


14. زبير بن عوام.


15. سعد بن ابى وقاص.


16. ابو دجانه.


17. سهل بن حنيف.


18. سعد بن معاذ.


19. سعد بن عباده.


20. محمد بن مسلمه.


21. زيد بن ارقم.


22. ابو ايوب انصارى.


23. جابر بن عبدالله انصارى.


24. حذيفة بن يمان عنسى.


25. خالد بن سعيد اموى.


26. خزيمة بن ثابت انصارى.


27. زيد بن حارثه.


28. عبدالله بن مسعود.


29. عمار بن ياسر.


30. قيس بن عاصم.


31. مالك بن نويره.


32. ابوبكر بن ابى قحافه.


33. عثمان بن عفان.


34. عبدالله بن رواحه.


35. عمر بن خطّاب.


36. طلحة بن عبيدالله.


37. عثمان بن مظعون.


38. ابو موسى اشعرى.


39. عاصم بن ثابت.


40. عبدالرحمن بن عوف.


41. ابوعبيده جراح.


42. ابو سلمه.


43. ارقم بن ابى ارقم.


44. قدامة بن مظعون.


45. عبدالله بن مظعون.


46. عبيدة بن حارث.


47. سعيد بن زيد.


48. خَبّاب بن اَرَت.


49. بريده اسلمى.


50. عثمان بن حنيف.


51. ابو هيثم تيهان.


52. ابىّ بن كعب.

 

 

 

تاريخ و سبب رحلت حضرت محمد (ص):

 

 

دوشنبه 28 صفر، بنا به روايت بيشتر علماى شيعه و دوازدهم ربيع الاول بنا به قول اكثر علماى اهل سنّت، در سال يازدهم هجرى، در سن 63 سالگى، در مدينه بر اثر زهرى كه زنى يهودى به نام زينب در جريان نبرد خيبر به آن حضرت خورانيده بود. معروف است كه پيامبر اسلام(ص) در بيمارىِ وفاتش مى‏فرمود: اين بيمارى از آثار غذاى مسمومى است كه آن زن يهودى پس از فتح خيبر براى من آورده بود.

 

 

 

محل دفن حضرت محمد (ص):

 

 

مدينه مشرفه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى) در همان خانه‏اى كه وفات يافته بود. هم اكنون مرقد مطهر آن حضرت، در مسجد النبى قرار دارد.


موضوعات مرتبط: "زندگی نامه ی پیامبر اسلام(ص)"، ،
[ ] [ ] [ علی ] [ ]

 گواهی می دهم که خدایی جز (الله جل جلاله) نیست، شریکی ندارد و گواهی می دهم که محمد بنده و رسول اوست. کسی که آفریدگار به وسیله دین، او را بر ایرانیان و رومیان چیره ساخت. درود و سلام بر اهل بیت و اصحابش و کسانی که به نیکی راه او را ادامه می دهند.


برادر مسلمانم، (الله جل جلاله) تعالی در کتاب خود ما را از دوزخ برحذر داشته و از انواع عذاب آن که جگرها را کباب و دلها را تکه تکه می کند، آگاه ساخته است. خداوند متعال به خاطر لطف و مرحمتی که نسبت به ما ارزانی داشته خواسته است با آگاه ساختن و برحذر داشتن ما را بیشتر بترساند و چشم ما را نسبت به آن باز کند؛ پس بشنوید درباره انواع عذاب هایی که در کتاب (خداوند جل جلاله) و سنت (رسول صلی علیه و آله وسلم) او ذکر شده است: به سوی پروردگار خود برگردید و تسلیم او شوید پیش از آنکه عذاب ناگهان به سوی شما حمله کند که در آن صورت دیگر کمک و یاری نشوید. ( زمر/54)

خداوند عزوجل در توصیف دوزخ ـ که خداوند ما را از عذاب آن در امان خود قرار دهدـ فرموده است:از آتشی بپرهیزید که برای کافران (نه مؤمنان) آماده شده است. (آل عمران/131) همچنین می فرماید: ما برای کافران زنجیرها و غل ها و آتش فروزان دوزخ را آماده کردیم.(انسان/ 4)

و نیز می فرماید: ما برای ستمگران آتش را آماده کرده ایم که سراپرده آن آنها را دربر می گیرد و اگر فریاد برآورند که "آب" به ما بدهید با آبی همچون فلز گداخته به فریادشان می رسند که چهره ها را بریان می کند. چه بد نوشابه ای و چه زشت منزلگاهیست. (کهف/29)

پروردگار متعال شیطان را خطاب قرار می دهد و می فرماید: بی گمان تو هیچ گونه تسلط و قدرتی بر بندگان من نداری مگر گمراهانی که به دنبال تو راه می افتند و حتماَ دوزخ میعادگاه همه آنان است. دوزخ دارای هفت در است که هر دری بخش ویژه ای از آنان دارد. (حجر/42ـ 44)

الله عز وجل همچنین می فرماید: و کافران گروه گروه به سوی دوزخ رانده می شوند و هنگامی که بدانجا رسیدند درهای آن به رویشان گشوده می گردد و نگهبان دوزخ بدیشان می گوید: آیا پیغمبرانی از جنس خودتان به میانتان نیامدند. تا آیه های پروردگارتان را برای شما بخوانند و شما را از رویارویی با چنین روزی بترساند؟ می گویند: آری، اما فرمان عذاب بر کافران ثابت و قطعی است. (زمر/71)

خداوند متعال در آیه دیگری می فرماید: کسانی که به پروردگار خود ایمان نداشته باشند عذاب دوزخ در انتظار آنهاست و چه بد جایگاهی است، هر زمان که به دوزخ انداخته می شوند تنوره می زند و غرشی از آن به گوششان می رسد، دوزخ از شدت خشم نزدیک است که منفجر و پاره پاره شود. هر زمان که گروهی بدان انداخته می شوند نگهبانان دوزخ از آنها می پرسند آیا پیغمبر بیم دهنده ای میان شما نیامده است. (ملک 6ـ 8)

پروردگار متعال در آیه 55 سوره عنکبوت می فرماید: روزی عذاب دوزخ از بالای سرشان و از زیر پاهایشان آنها را فرا خواهد گرفت، و خداوند بدیشان خواهد فرمود: بچشید جزای کارهایی را که در دنیا می کردید. و در آیه (16 سوره زمر) می فرماید: بالای سرشان سایبانی از آتش و در زیر پاهایشان سایبانهایی از آتش دارند، آتش از هر سو بر آنها خیمه زده است، این چیزی است که خداوند جل جلاله بندگانش را از آن می ترساند پس ای بندگان من خویشتن را از عذاب نجات دهید. 

باری تعالی در توصیف کسانی که کارنامه اعمالشان به دست چپشان داده می شود، می فرماید: سمت چپ ها! چه سمت چپ هایی، آنها در میان شعله های آتش و آب جوشان به سر خواهند برد! و در سایه دودهای بسیار سیاه و داغ قرار خواهند گرفت، نه خنک است و نه ثمر بخش.(واقعه: 41ـ 43)

خداوند متعال درباره توصیف جهنم می فرماید: می گویند در گرمای سوزان تابستان به سوی میدان نبرد حرکت نکنید، به آنها بگو اگر دانا بودند می فهمیدند که آتش دوزخ گرم تر و سوزانتر است. (توبه: 81)همچنین می فرماید: تو چه می دانی که پرتگاه دوزخ چیست و چگونه است؟ آتش بزرگ بسیار گرم و سوزانی است. (القارعه: 10ـ 1۱)

پرورد گار عزوجل درباره عاقبت گناهکاران می فرماید: فقط گناهکاران، گمراه و دیوانه و گرفتار آتشند. روزی که داخل آتش، بر رخساره، روی زمین کشیده می شوند، بچشید رنج و درد و عذاب دوزخ را،. (قمر: 47ـ 48)

الله اعظم و تعالی می فرماید: ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتش دوزخی دور کنید که هیزوم های آن انسان ها و سنگ ها هستند و فرشتگانی بر آن گمارده شده اند که خشن و سختگیر، زورمند و توانا هستند. از خداوند در آنچه بدیشان دستور می دهد نافرمانی نمی کنند و همان چیزی را انجام می دهند که بدان مأمور شده اند. (تحریم /6)

پروردگار متعال در آیه دیگری از قرآن می فرماید:[این آتش اخگرهایی از خود بیرون می دهد که گویی (از نظر ارتفاع) قصرند. اخگرهایی که انگار( از لحاظ رنگ و حرکت و سرعت) شتران زرد رنگ اند. (مرسلات 32ـ 33) الله اعظم و تعالی همچنین می فرماید: در آن روز گناهکاران را به هم بسته و در غل و زنجیر خواهی دید. پیراهن های آنها از قیر است و آتش سر و صورت آنان را فرا می گیرد. (ابراهیم 49ـ 50)

پرورد گار عزوجل می فرماید: آن زمان که غل ها و زنجیرها در گردن دارند و روی زمین کشیده می شوند. در آب بسیار داغ برافروخته و سپس در آتش تافته می شوند. (غافر/71ـ 72)

خداوند متعال در جای دیگر از قرآن می فرماید: اینان که دو دسته مقابل هم هستند درباره صفات خداوند متعال به جدال پرداخته و به کشمکش نشسته اند. کسانی که کافرند جامه هایی برای آنها از آتش بریده شده است. از بالای سرهایشان بر آنان آب بسیار گرم و سوزان ریخته می شود. با نفوذ این آب جوشان در بدنشان آنچه در درونشان است بدان گداخته و ذوب می گردد، پوست هایشان نیز همین سرنوشت را پیدا می کند. تازیانه هایی از آهن برایشان آماده شده است. هر زمان که دوزخیان بخواهند خویشتن را از غم و اندوه عظیم آتش برهانند، بدان برگردانده می شوند. بدیشان گفته می شود که بچشید عذاب سوزان را. (حج 19ـ 22)

پروردگار متعال می فرماید: بی گمان کسانی که آیات و دلایل ما را انکار کرده و انبیاء ما را تکذیب نموده اند بالاخره ایشان را به آتشی وارد می کنیم و بدان می سوزانیم. هر زمان که پوست های بدن آنان بریان و سوخته شود پوست های دیگری جای آن قرار می دهیم تا مزه عذاب را بچشند، خداوند توانا و حکیم است. (نساء/56)

خداوند متعال می فرماید: قطعاً درخت زقوم، خوراک گناهکاران است همچون فلز گداخته در شکم ها می جوشد، جوششی همچون جوشش آب داغ. (دخان 43ـ 46) خداوند جل جلاله در توصیف آن درخت همچنین می فرماید: زقوم درختی است که در ته دوزخ می روید. شکوفه و میوه آن انگار کله های شیاطین هستند. (صافات 64ـ 65)

پروردگار عزوجل می فرماید: پس شما ای گمراهان تکذیب کننده قطعاً از درخت زقوم خواهید خورد و شکم ها را از آن پر خواهید کرد و روی آن آب جوشان و سوزان خواهید نوشید، این وسیله پذیرایی از آنها در روز جزاست. (واقع 51ـ 56)

پرورد گارعزوجل می فرماید: و اگر فریاد برآورند که (آب) با آبی همچون فلز گداخته به فریادشان رسند که چهره ها را بریان می کند و چه بد نوشابه ای و چه زشت منزلی است. (کهف/29)

خداوند متعال می فرماید: و از آب داغ و جوشان نوشانده می شوند که به محض نوشیدن اندرون و روده های آنها را پاره پاره می کند و از هم می گسلاند. (محمد/15)

خداوند متعال همچنین می فرماید: دوزخ در پی آنهاست و در آن به آنها خونابه نوشانده می شود. آن را جرعه جرعه می نوشند و به هیچ وجه برای آنها گوارا نمی شود. مرگ از هر سو به آنها روی می آورد، اما نمی میرند و عذاب سختی در انتظار آنهاست. (ابراهیم /16ـ 17)

آفریدگار متعال می فرماید: بزهکاران جاودانه در عذاب دوزخ می مانند، از عذابشان کاسته نمی شود و عذابشان کمتر نمی شود. آنان در میان عذاب اندوهناک، نومید و خاموش می مانند، بدیشان ستم نکرده ایم، لیکن خودشان به خویشتن ستم کرده اند. آنان فریاد می زنند، یا مالک! پروردگارت ما را بمیراند و نابودمان گرداند (تا بیش از این رنج نبریم) می گوید شما اینجا می مانید و (مرگ و میری در کار نیست). (زخرف/74ـ 77)

الله اعظم و تعالی می فرماید: جایگاهشان دوزخ خواهد بود، هر زمان که زبانه آتش فروکش می کند بر زبانه آتششان می افزاییم. (اسراء/97)

خداوند عزوجل همچنین می فرماید: بی گمان کسانی که راه کفر را در پیش گرفته اند و ستم ورزیده اند خداوند ایشان را نمی بخشد و آنان را به راهی (که راه نجات و بهشت باشد) هدایت نخواهد کرد. (آنان را به راهی هدایت نخواهد کرد) مگر راه دوزخ که در آنجا برای همیشه جاودانه می مانند و این کار برای خدا آسان است. (نساء/168ـ169)

الله اعظم و تعالی می فرماید: میان ایشان و آنچه آرزو دارند جدایی افکنده می شود همان گونه که با گروه های همسان و همکیش آنها قبلاً چنین عمل شده است. آخر ایشان سراپا در شک بوده اند. (سبأ/54)

پروردگار متعال همچنین می فرماید: هر کس از خداوند و پیغمبرش نافرمانی کند نصیب او آتش دوزخ است و جاودانه در آن می ماند. (جن/23)

و بالاخره خداوند متعال در آیه (5، 9 سوره همزه) می فرماید: توچه می دانی خرد کننده و درهم شکننده چیست، آتش برافروخته خدا است، آتشی که بر دلها مسلط و چیره می شود، آن آتش آنها را در بر می گیرد که سرپوشیده و دربسته است در حالی که آنان در ستون های بلند بسته می شوند.


این ها آیاتی بود در توصیف جهنم و انواع عذاب دردناک و مداوم آن، اما در حدیث از عبد الله بن مسعود (رض) روایت شده است که پیامبر اسلام صل علیه و آله وسلم فرمود: جهنم در روز قیامت70 هزار افسار دارد که 70 هزار فرشته آن را به دنبال خود می کشند (به روایت مسلم).

در صحیحین از ابی هریره (رض) روایت شده است که رسول الله صل علیه و آله وسلم فرمود: آتشی که انسان به دست خود روشن می کند از نظر حجم یک هفتادم آتش جهنم است. گفتند: یا رسول الله، همان یک جزء بس است. رسول خدا فرمود: آتش جهنم 69 بخش بیشتر دارد که حرارت هر بخش از آن مثل گرمای دنیاست. از وی همچنین روایت شده است که گفت: در نزد پیامبر صل علیه و آله وسلم صدای سقوطی را شنیدیم. پیامبر صل علیه و آله وسلم فرمود: آیا می دانید صدای چه بود؟ گفتیم: الله جل جلاله و رسولش بهتر می دانند. فرمود: این سنگی بود که خداوند متعال از هفتاد سال پیش در جهنم ارسال کرد که الآن به قعر آن رسید. (به روایت مسلم)

عتبه بن غزوان (رض) خطاب به مردم گفت: به ما گفته شد که سنگی به مدت هفتاد سال در جهنم حرکت می کند و هنوز به قعر آن نرسیده است، آیا تعجب نمی کنید که الله تعالی جهنم را از گنهکاران پر می کند؟ ( به روایت مسلم)


از ابن عباس روایت شده است که پیامبر اکرم صل علیه و آله وسلم فرمود: اگر قطره ای از زقوم روی دنیا می افتاد هستی مردم دنیا را نابود می ساخت. (روایت از نسائی، ترمذی، ابن ماجه) 

از نعمان بن بشیر (رض) روایت شده است که رسول الله صل علیه و آله و سلم فرمود: سبک ترین عذاب اهل جهنم این است که کفش های آنان از آتش است و همچون آبی که در دیگ می جوشد مغزهای آنها نیز می جوشد هیچ کس عذابی شدیدتر از آن ندیده است، در حالی که این عذاب راحت ترین عذاب دوزخیان است. (روایت از مسلم و بخاری و..)

از انس بن مالک (رض) روایت شده است که پیامبر اسلام صل علیه و اله وسلم فرمود: مرفه ترین انسان های روی زمین را که در جهنم هستند، می آورند و صحنه ای از جهنم را از از جلوی چشمان آنها می گذرانند سپس به آنها می گویند: ای انسان آیا در دنیا تنها نیکی و خیر دیدی و آیا تنها به تو نعمت داده شد؟ می گوید: پروردگارا! به الله سوگند! خیر. سپس بدبخت ترین مردم دنیا را که در بهشت به سر می برند، می آورند و صحنه ای از بهشت را در برابر دیدگان او می گذرانند سپس به او می گویند: ای انسان آیا تو در دنیا فقط بدبختی دیدی و تنها سختی متحمل شدی؟ می گوید: به خدا قسم! نه؛ فقط بدبختی را ندیدم و تنها متحمل سختی ها نشدم. (به روایت مسلم).

یعنی دوزخیان همه نعمت هایی را که در دنیا دیده بودند فراموش می کنند و بهشتیان همه بدبختی ها را. وی همچنین روایت می کند که پیامبر اکرم صل علیه و آله وسلم فرمود: در روز قیامت به یک دوزخی می گویند: اگر چیزی در دنیا داشتی، فدا می کردی؟ می گوید: بلی. پیامبراکرم صل علیه و آله وسلم در ادامه فرمود که دوزخی می گوید: از آنچه از تو خواستیم سبک ترین آنها بود. ما در دنیا از تو درخواست کردیم که شریکی برای من قائل نشوی، اما تو سر باز زدی. (روایت از احمد، بخاری و مسلم)

ابن مردویه از یعلی بن منیة (که منیة اسم مادرش بود و پدرش امیه نام داشت) می گوید:" الله تعالی ابری را برای دوزخیان می فرستد وقتی که این ابر در بالای سر آنها قرار می گیرد، آنها را صدا می زنند که اهل جهنم! چه می خواهید؟ آنها ابرهای دنیا و آب را به یاد می آورند که بر سرشان می بارید، می گویند: پروردگارا، نوشیدنی می خواهیم. زنجیرها بر آنها بارانده و بر تعداد غل و زنجیرهایشان افزوده می شود و پاره های آتش نیز بر شدت آتش جهنم می افزایند."

ازابی موسی رضی الله عنه روایت شده است که پیامبر اکرم صل علیه و آله وسلم فرمود:"سه شخص وارد بهشت نمی شوند: شرابخوار مست، قطع کننده صله رحم و تصدیق کننده جادو. هر کس در حالت مستی شراب بمیرد، خداوند متعال او را با آب رود غوطه سیراب می کند. گفتند: آب رود غوطه چگونه آبی است؟ فرمود: رودی که از فرج زنان فاحشه جاری می شود که بوی فرج آنها دوزخیان را می آزارد" (روایت از احمد).

در صحیح مسلم از جابر بن عبدالله (رض) روایت شده است که پیامبراکرم صل علیه و آله وسلم فرمود: الله تعالی عهد کرده است که کسی را که شراب می نوشد با طینه الخبال سیراب کند. گفتند: یا رسول الله، طینة الخبال چیست؟ فرمود: عرق دوزخیان یا عصاره آنها. در صحیحین از پیامبراسلام صل علیه و آله وسلم روایت شده است که فرمود:" به یهودیان و نصرانیان گفته می شود، چه می خواهید؟ می گویند: بار پروردگارا تشنه ایم ما را سیراب کن، به آنها اشاره می شود، سیراب نمی شوید. به سوی جهنم هجوم می آورند و گمان می کنند که سراب است. روی یکدیگر می افتند، سپس در آتش جهنم سقوط می کنند.

حسن بصری می گوید:" تصور کن مردمی را که پنجاه هزار سال با پای پیاده راه می روند نه غذایی می خورند و نه نوشیدنی می نوشند تا اینکه از عطش و تشنگی گردن هایشان قطع می گردد و شکم هایشان در گرسنگی می سوزد ، سپس آنها را به سوی دوزخ می رانند و از ظرف آبی می نوشند که در حال جوشیدن است."

ابن جوزی(ره) در توصیف جهنم می گوید:" آن منزلگاهی است که ساکنان آن از رحمت الهی دورند و از خوشبختی محروم، سفیدی رویشان به سیاهی تبدیل شده است، با کوبنده هایی سنگین از پتک مضروب می شوند. فرشتگانی سخت گیر و ترشرو در آن گمارده شده است، دوزخیان در میان آتش جهنم رها شده اند و به داخل سرمای شدید انداخته می شوند. اندوهشان دائمی است هیچ وقت خوشحال نمی شوند. جایگاهشان ابدی است و چاره ای جز ماندن در آن ندارند. در آن فرشتگانی ترشرو و سخت گیر گمارده شده است. به خاطر هدر دادن دوران جوانی می گریند، گریه های آنها قطع نمی شود، فرشتگانی ترشرو و سختگیر در آن گمارده شده است. به خاطر خشم الهی حسرت می خورند، سختی هایشان به خاطر بدبختی هایشان است. بین مردم چه رسوایند، آنها که مال بی ارزش دنیا را کسب کرده بودند، چه شد؟ تلاش های آنها برای انجام گناه چه فایده ای داشت؟ گویی در خواب پریشان بودند، سپس آن بدن ها سوزانده می شود و پس از هر بار سوزاندن دوباره تازه می گردد. فرشتگانی ترشرو و سخت گیر بر آنها گمارده شده است."

بار پروردگارا! ما را از آتش جهنم نجات بده و به فضل و رحمت خویش از منزلگاه پست و فانی به منزلگاه نیکان و پرهیزکارران ببر! به فضل و رحمت درگاهت، ما، پدر و مادرمان و همه مسلمانان را بیامرز، ای مهربان ترین مهربانان...

موضوعات مرتبط: "جهنم از دیدگاه قران"، ،
[ ] [ ] [ علی ] [ ]

 بهشت و مشخصات و نعمت های آن 

بهشت آنجائی است که پرهیزکاران ، در آن زندگی خواهند کرد ، آنجایی که منتهی الیه حرکت کمالی نیکوکاران است ، آنجا که ثمرات شیرین کردار شایستگان ، در آنجا به منصه ظهور می رسد ، آنجایی است که آرامش و خاطر و هرگونه نعمتی برای واردین آن فراهم است ، آنجا بهترین و عالی ترین وسایل آسایش برای مردم فراهم ، و کسی را با کسی کاری نیست ، آنجا هرکسی هر چیزی بخواهد برایش میسر و هر نوع نعمتی موجود است ، آنجا ...

آنجا بهشت است که از نظر قرآن به نامهایی از قبیل : جنت ، دارالسلام ، دارالخلود ، دارالمقامه ، جنه المأوی ، جنات عدن ، دارالحیوان ، فردوس ، جنات النعیم ، مقام امین و ... خوانده شده است . بنابراین بهشت و یا هر لفظی که مرادف آن است ، جایگاه کسانی است که ایمان دارند ، کارهای شایسته انجام می دهند ، از محرمات پرهیز می کنند ، با خلوص عقیده پروردگار خود را پرستش می کنند ، از خدای خود می ترسند ، به وعده هایی که با خدا و یا بندگانش برقرار ساخته اند وفا می کنند ، برای مصالح ملت و پیشبرد مصالح عالی بشری و به طور خلاصه در راه خدا با جان و مال خود جهاد می کنند ، از کرده های زشت خود پشیمان شده ، در انجام وظایف انسانی خود کوتاهی نمی کنند و به طور کلی از ارتکاب معاصی خودداری نموده و به کارهای نیک گرایش دارند . 

البته عقائد و نظرات دانشمندان درباره بهشت و جهنم و به طور کلی عالم پس از مرگ مختلف است ، گروهی آن را مادی صرف دانسته ، گروهی آن را روحانی محض پنداشته و گروهی دیگر آن را به حسب مراتب و حالات هم روحانی و هم مادی دانسته اند . حال نظر قرآن را درباره بهشت و نعمت های مادی و روحی آن ذیلاً بیان می نماییم :

 
نعمت های جسمانی بهشت :

نهرها و درخت ها و میوه های بهشت : 
قرآن شریف بهشت را بیشتر با کلمه « جنت » که به معنی بستانی است که از لحاظ کثرت و تکاثف درخت ها و پیجیدگی شاخه های آنها ، ایجاد سایه و پوشش مخصوصی برای سطح آن کرده است ، یاد می نماید . بهشتی که قرآن توصیف می کند ، نهرهایی از شیر که مزه اش تغییر نمی کند ، نهرهایی از خمر ، نهرهایی از عسل تصفیه شده ، نهرهایی از آب گوارای جاری که هرگز بدبو نمی شود ؛ درخت های انبوه و در هم پیچیده ، سایه های فرح انگیز دائمی ، میوه های رنگارنگی که در دسترس همگان است و بالاخره هر نوع صفا و طراوتی که برای یک محیط فرح انگیز لازم و ضروری است ، دارا است . ما به عنوان نمونه به چند آیه ذیلا اشاره می کنیم :

1) مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيهَا أَنْهَارٌ مِّن مَّاء غَيْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِن لَّبَنٍ لَّمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِينَ وَأَنْهَارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّى وَلَهُمْ فِيهَا مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِي النَّارِ وَسُقُوا مَاء حَمِيمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءهُمْ ( سوره محمد آیه 15 )
که یعنی : 

مثل بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده [چون باغى است كه] در آن نهرهايى است از آبى كه [رنگ و بو و طعمش] برنگشته و جويهايى از شيرى كه مزه‏اش دگرگون نشود و رودهايى از باده‏اى كه براى نوشندگان لذتى است و جويبارهايى از انگبين ناب و در آنجا از هر گونه ميوه براى آنان [فراهم] است و [از همه بالاتر] آمرزش پروردگار آنهاست [آيا چنين كسى در چنين باغى دل‏انگيز] مانند كسى است كه جاودانه در آتش است و آبى جوشان به خوردشان داده مى‏شود [تا] روده‏هايشان را از هم فرو پاشد . 

2) قَالَ اللّهُ هَذَا يَوْمُ يَنفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَّضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ( سوره مائده آیه 119 )
که یعنی : 
خدا فرمود اين روزى است كه راستگويان را راستى‏شان سود بخشد براى آنان باغهايى است كه از زير [درختان] آن نهرها روان است هميشه در آن جاودانند خدا از آنان خشنود است و آنان [نيز] از او خشنودند اين است رستگارى بزرگ .
 
3) وَبَشِّرِ الَّذِين آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقاً قَالُواْ هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهاً وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ( سوره بقره آیه 25 )
که یعنی :
و كسانى را كه ايمان آورده‏اند و كارهاى شايسته انجام داده‏اند مژده ده كه ايشان را باغهايى خواهد بود كه از زير [درختان] آنها جويها روان است هر گاه ميوه‏اى از آن روزى ايشان شود مى‏گويند اين همان است كه پيش از اين [نيز] روزى ما بوده و مانند آن [نعمتها] به ايشان داده شود و در آنجا همسرانى پاكيزه خواهند داشت و در آنجا جاودانه بمانند .

4) وَدَانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلَالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِيلًا ( سوره انسان آیه 14 )

که یعنی : 
و سايه‏ها[ى درختان] به آنان نزديك است و ميوه‏هايش [براى چيدن] رام .


5) إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلَالٍ وَعُيُونٍ ؛ وَفَوَاكِهَ مِمَّا يَشْتَهُونَ ؛ كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ (سوره مرسلات آیه41)
که یعنی : 
اهل تقوا در زير سايه‏ها و بر كنار چشمه‏سارانند ؛ با هر ميوه‏اى كه خوش داشته باشند ؛ به [پاداش] آنچه مى‏كرديد بخوريد و بياشاميد گواراتان باد .

6) مَّثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ أُكُلُهَا دَآئِمٌ وِظِلُّهَا تِلْكَ عُقْبَى الَّذِينَ اتَّقَواْ وَّعُقْبَى الْكَافِرِينَ النَّارُ ( سوره رعد آیه 35 )
که یعنی : 
وصف بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده [اين است كه] از زير [درختان ] آن نهرها روان است ميوه و سايه‏اش پايدار است اين است فرجام كسانى كه پرهيزگارى كرده‏اند و فرجام كافران آتش [دوزخ] است
البته صدها آیه دیگر در ان زمینه وجود دارد که ما از ذکر آنها صرف نظر می کنیم .
 


موضوعات مرتبط: "بهشت از دیدگاه قران"، ،
[ ] [ ] [ علی ] [ ]

 آن زمان که پیامبر اسلام (صلی الله عليه وسلم) در صحرای خشک و بی آب وعلف حجاز، مردم را به یکتاپرستی دعوت کرد وسه اصول اصلی اسلام را به یارانش تعلیم می داد هنگامی که از معاد وایمان به تحقق آن بحث می کرد همیشه این سوال مطرح بوده است که قیامت کی می آید و رسول خدا (صلی الله عليه وسلم) جوابی که به این سوال می داد شاید انتظار آن هرگزنمی رفت.
آن هنگام مردی به خدمتش رسید و پرسید «مَتَی السّاعَة» یعنی قیامت کی می آید ؟ و پیامبر در کمال آرامش تنها با مطرح کردن سوالی به جواب سوال پرداخت وفرمود : 
«فَمَا أًًًَعدَدتَ لَها » برای آن روز چه چیزی را آماده کرده اید و در واقع این سخن یعنی چه چیزی را پیش از خود برای آن روز فرستاده اید؟ 
آیا آمادگی رو بروشدن با آن وضعیت را دارید؟ آن مرد گفت: 
« أَعدَدتَ لَها حبَّ الله ِ وَ رَسُولِهِ » یعنی توشه ای که آماده کرده ام محبت خدا و محبت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است آن بزرگوار فرمودند: «اَنتَ مَعَ مَن اَحبَبتَ» شما در روز قیامت به همراه محبوب خودت و آنکه دوستش داری خواهی بود. اما نزدیکی قیامت حرفی است که از سال ها پیش و شاید به درازای تاریخ اسلام بر زبانها جاری می شود پس باید گفت بعد از 1400سال الان قیامت نزدیکتر است جواب چنین سوالی درنهایت آیات قرآن کریم است که خداوند می فرماید: 
«وَ ما خَلَقَنا السّمواتِ والَارضَ وَ ما بَینَُهما لَاعِبیِنَ» (دخان/39) 
نیک بدانید که ما آسمان ها وزمین را عبث وبیهوده نیافریده ایم «ما خَلَقنا هُما الّا بِالحَق ولکنّ اکثَرهُم لا یَعلَمُونَ» 
(دخان/39) ما برای مقصود وهدفی آسمان وزمین را آفریده ایم واین هدف باید برآورده شود اما بیشتر آنان نمی دانند.( مومنون/115) آیا فکر می کنید ما شما را بیهوده وعبث آفریده ایم وشما به سوی ما بازگشت داده نمی شوید. (جاثیه/26) بگو: خداشما را زنده می گرداند . سپس شما را می میراند. سپس همه ی شما را گرد هم می آورد در روز قیامت که هیچ شک وشهبه ای درآن نیست. اما بیشتر مردم نمی دانند. خداوند متعال درسوره روم آیه  55) . 
می فرماید وقتی قیامت می آید، گناهکاران و مجرمان سوگند می خورندکه به مدتی کم،دردنیا ساکن نبوده اند، یعنی عمر طولانی دنیا حتی اگر عمر نوح هم بوده باشد زود سپری گشته وتمام شده است.در دنیا هم این گونه به سوی دروغ برگردانده می شوند . کسانی که اهل ایمان بودند به آنها می گویند: شما تا آن زمان که خدای متعال مقدر کرده بود، در دنیا باقی ماندید . وحالا روز زنده شدن است . 
ولی شما خودتان نمی دانید. 

*واما اولین مرحله از قیامت چگونه شروع میشود؟ 
 

نفخ صورشروع مرحله ی اول قیامت است برای قیا مت سه نفخه وبطور کلی پنج نفخه وجود دارد. در قانون از سه نفخه آن سخن رانده شده است. نفخه ی اول همان شیپور خوابیدن است که با نواختنش همه می میرند و زمین از همه ی موجودات عاری می شود برای اهل ایمان ترس و هراسی نیست مومنان پیش از هول و هراس براحتی جان می دهند همان طوری که قرآن می فرماید : « وَنُفِخَ فِی الصُّوِرِ فَصَعِقَ مَن فِی السَّمَوَات ِوَ مَن فِی الاَرضِ »(زمر 68) هنگامی که در شیپور دمیده می شود ، هر آن چه در آسمانها و زمین است، بیهوش می شوند ومی میرند « اِلاَّماشاءَ اللهُ» مگر آن کس که خدا خواسته باشد که باقی بماند. «ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخری» این نفخه دوم است.نفخه ی «بیدار باش» است و با شیپور دوم همه بیدار می شوند. « فَإِذاهم قِیام ینظُرونَ »(زمر 68) همه آماده می شوند و به انتظار محاسبه می ایستند ، همانطور که در سوره ی یس آیه51آمده است: 
«نُفِخَ فِی الصَّوِرفَاِذاهُم مِنَ الاَجداثِ اِلَی رَبِهِّم یَنسِلُونَ» 
نفخه ی دوم که زده می شود . مردم همگی ناگهان از قبر هایشان بیرون آمده وزنده می شوند. 
«یَومَ یَدعُ الدَّاعِ إلَی شَیءٍنُّکرُ ** خُشَّعاًأبصَارُهُم یَخرُجُونَ مِنَ 
اُلاَجدَاثِ کَأَنَّهُم جَرَادُ مُّنتَشِرُ ** مُّطِعِینَ إِلَی اُلدَّاعِ یَقُولُ الکَافِرُونَ هذَا یَومُ عَسِیرُ»(قمر8-6) روزی که داعی [ حق ] آنها را به سوی امری دهشتناک دعوت می کند ، برای چیزی که آنرا نشناخته اند وانتظار چنین واقعه ای رانداشته اند ، ذلت ازسیما و وجودشان می بارد. از قبرهایشان بیرون می آیند ومثل ملخهای پراکنده باعجله به این طرف و آن طرف می روند و به دنبال صدا می گردند وآن روز کافران می گویند روز بسیار سختی است . واینکه آیا زنده شدن روحی است یا جسمی؟ واقعیت این است که از روی متون متعدد قرآن وسنت روشن می شود که هم جسمی است وهم روحی. 
چنانچه خداوند متعال درآیات متعددی به واقع این امر اشاره کرده است. 
«أَیَحسَبُ اُلإِنسَانُ أَن لن نَجمَعَ عِظَامَهُ»(قیامت/3) آیا انسان گمان می کند که ما استخوانهایش راجمع نمی کنیم . 
« بَلی قادِرِینَ عَلَی أَن نُسَوّیَ بَنَانَهُ » ما قدرت آن را داریم که حتی سر انگشتان را همچون دنیا که هیچ دو نفری پیدا نمی شوند که سر انگشتانشان مثل هم باشند معنایش این است که زنده شدن هم جسمی است وهم روحی. 
امام بخاری و مسلم هم از ابو هریره روایت کرده اند که پیامبرخدا فرمود: « یَعرِقُ النُاسُ یَومَ القیامَـةِ » مردم در روز قیامت به اندازه ای عرق می کنند « حَتَّّی یذهَبُ عرُقُهم فی الأَرضِ سَبعِینَ ذِرَاعاً » که عرقشان به اندازه ی هفتاد ذرع در زمین فرو می رود « وَیجمُعهُم حَتی یَبلُغَ آذَانَهُم» وعرق آنها را طوری در بر می گیرد تا به گوشهایشان می رسد. پیامبر خدا می فرماید : لخت و پا برهنه مانند روزی که متولد شده اید ، محشور می شوید . عاشیه رضی الله عنها می فر ماید: مردان و زنان لخت همدیگر را تما شامی کنند؟ 
فر مودند : وضعیت آنقدر شدید وناخوشایند است که فرصت پیدا نمی کنند که یکدیگررا نگاه کنند یعنی هول و هراس خیلی زیاد است . آیا لباسی در آن روز وجود دارد؟ بله اما نه برای همه کس بلکه تنها برای کسانی که در دنیا به دین خدا خدمت کرده اند. خداوند متعال آنها را در روز قیامت رسوا نمی کند وقتی انسانها در روز قیامت صف می کشند به دستور خدا فر شتگان به استقبال مؤمنان می روند . خداوند در سوره قیامت یادآور شده است که در آخرت انسان ها به دو گروه تقسیم می شوند گروهی نیکبخت و سعادتمند و دیگری بدبخت و شقاوتمند. سیمای نیکبختان از نور می درخشد و پروردگار عزوجلّ را نگاه می کنند و چهره شقاوتمندان بسی تیره می باشد و هاله ای از ذلت و خواری بر آن می نشیند و در این سوره در باره وضع و حال در حالت احتضار را بحث وبیان می کند که چنان حا لتی از هول وسختی انسان را فرا می گیرد و در آن هنگام انسان با سختی و مضیقتی دست به گریبان است که به حساب نمی آید و تصورش نمی رود و همچنین در خاتمه سوره حشر، معاد را با دلایل و برها نهای عقلی ثابت می کند. 
« لَا أُقسِمُ بِِیَومِ القِیاَ مَةِ » به روز قیامت وروز حساب وجزا قسم می خورم « وَلاأََقسِمُ بِالنَّفسِ اُ لَّلَوّامَةِ » و به نفس و نهاد مومن وبا تقوا که صاحب خود را در مورد ترک طاعات و انجام اعمال تباه کننده ملامت و سرزنش می کند. 
« لتبعثن ولتحاسبن» و «أیَحسَبُ اُلإنَسانُ ألَّن نَجمَعَ عَظِاَمَهُ» ازبس که روز قیامت مهم وهول انگیز است که خداوند بدان سوگند یاد کرده است و به نقس نهادی قسم خورده که صاحب خود را بخاطر تقصیراتی که دارد سرزنش وملامت کرده وبا وجود طاعت وعبادتی که اندوخته کرده است طلب بخشودگی وقبول توبه می کند . حسن بصری گفته است؟نفس لوامه همان نفس ونهاد انسان مؤمن است. چون مؤمن خود را ملامت می کند و می گوید.از گفتارم چه هدفی داشتم؟ و از عملم چه قصدی داشتم؟ اما کافر خود را سرزنش نمی کند و راهش را می گیرد ومی رود وخود را محاسبه ومواخذه نمی کند. آیا انسان کافر و تکذیب کننده ی حشر و نشرگمان می کند که در روز قیامت نمی توانیم استخوانهایش را بعد از پوسیدن و متلاشی شدن جمع کنیم «بلی قاَدِرِیَن عَلَی أَن نُسَوَّی بَتَانَهُ» آن را جمع آوری می کنیم و ما قادریم قسمت ها و بندهای انگشتان او را اعاده کنیم و به یکدیگر متصل نماییم که کوچکترین اعضای او می باشد و از لحاظ بهسازی دقیق ترین ولطیف ترین اندام هستند تا چه رسد به استخوان های درشت وبزرگ. از این روبنان یعنی سرانگشتان ، که دارای شکل وضعی شگفت انگیزند و ساختار دقیق دارند . « فَا ذَِابَرِقَ البَصَرُ» وقتی چشم خیره شد واز شدت اهوال و مخاطره آشفته گشت « وَخَسَفَ القَمَرُ» وروشنایی ماه تاریک شد « وَجَمِعَ الشّمسُ وَالقمرَُ» وماه وآفتاب باهم جمع شدند وبرای عذاب کفار در آتش انداخته شدند. عطاء گفته است: در روز قیامت ماه و خورشید با هم جمع می شوند وآنگاه به دریا انداخته می شوند تا تبدیل به آتش بزرگ خدا شوند 
« یَقولُِِ الإِنسَانُ یَو مَئِذٍ أَینَ المَفّرُ» در آن روز انسان نابکار وکافر می گوید به کجا می توان گریخت ؟و به کجا باید فرار کرد ؟ و از این حادثه جانکاه و مصیبت بزرگ چگونه باید گذشت ؟ این را از نومیدی بر زبان می آورند چون می دانند که در آن هنگام راه فراری نیست . مقصود از 
این آیات هول و هراس آخرت است دیده ها در روز قیامت خیره می شوند و از شدت هول و هراس متحّیر می گر دند و از مشاهده ی عظمت امور، خیره می مانند و انسان عقلش را از دست می دهدهوش از سرش می پرد وبه جستجوی مجا ومفری می افتد اما هیهات قیامت فرا رسیده وحیات به سر آمده است. 
« ینبّؤالانسان یومئذ بما قدم وأخر» درآن روز تمام اعمال گذشته انسان به او گفته می شود و از کوچک و بزرگ و مهم وناچیزاعمالش با خبر می شودکه در حال حیات از پیش فرستاده و آنچه برای بعد از مرگ گذاشته است . از نیک و بد وحسن وقبح عملکردخود با خبرمی شود. 
«بل الانسان علی نفسه بصیرَة» بلکه انسان بر خود گواه است و به زشتی و عمل و ناپسندی کار خود شهادت می دهدو به شاهدی دیگر نیاز ندارد. 
«وجوه یومئذ ناضرة» بعد از این خداوند یادآور می شودکه انسان ها دنیا و لذایذ نا پایدارآن را بر آخرت وثروت های پایدارش ترجیح می دهند انسان ها را در روز قیامت به دو گروه نابکار و نیکان تقسیم می نماید. 
«تعرف فی وجوهم نضرة النعیم»« الی ربها ناظرة» به شکوه و جمال و عظمت خدایشان می نگرندو در جمال حق واله وشیدا می شوند بزرگترین نعمت برای بهشتیان دیدن خدای متعال و نظر کردن بدون حجاب به ذات مبارکش می باشد. 
(همانطور که گفتیم انسان در روز قیامت به دو دسته تقسیم می شوند) کسی که نامه ی اعمال یا پرونده اش به دست راستش داده می شود با شادی تمام و با صدای بلند فریاد می زند و به همراهان و اطرافیانش می نگرد ومی گوید نامه ی عملم را بگیرید وبخوانید!در آن چیزی نیست که نخواهد دیگران آن را ببینندچنین فردی یا از مسلمانان دسته ی اول 
«سابقین» است که مرتکب گناه کبیره یا انجام فاحشه ای نشده است یا از مسلمانان دسته ی دوم «اصحاب الیمین» که اگر گاهی مرتکب گناهی شده است بلافاصله توبه کرده است وبه سوی پروردگارش برگشته است زیرا او دارای چنان ایمان محکم واستواری بوده که او را از گناه محفوظ داشته است «فَهَو فِی عِیشهٍ رَاضِیِهٍ فِی جَنَّةٍ عالِیَةٍقُطُوفُها دا نَیةُ» 
(حاقه/23-21)چنین فردی در زندگی وحیاتی که به سر می برد به حدی از آن راضی است که حتی آن زندگی نیز از خودش راضی است. 
چرا که صاحبش از او راضی است. او در یک باغ پر شاخ وبرگ ودرمکان مرتفع به سر می برد به طوری که میوه هایش رسیده وقابل دسترسی می باشند « مُتََّکِئینَ عَلیَها مُتَقابِلین»(واقعه/16) آ نها در حالی که بر تخت ها تکیه زده اند رو بروی هم قراردارند.مجلس آنها چون مجلس اهل دنیا نیست . اهل دنیا گرچه در مجالسشان ظاهراً با هم هستند اما دلهایشان با هم نیست و در بسیاری از موارد نسبت به هم (حسد و بخل)دارند اهل دنیا وقتی در مجلس می نشینند دوست ندارند روبروی هم باشندو اصلاًاز یکدیگر خوششان نمی آید در بهشت نه کینه ای هست و نه عداوت ودشمنی ،اهل همه دوستدار هم هستند و بخاطر همین محبت است که وقتی در آن مجلس عمومی می نشینند روبروی هم قرار می گیرند و در چنین مجلسی هرگز زحمت آماده کردن غذا ونوشیدنی و.... را نمی کشند زیرا خدمتکاران زیادی دارند و در خدمتشان هستند «یَطوفُ عَلَیهِم وِلدَانُ مُخَلَّدُونَ بِأکوابٍ وأَباریِقَ وکَأسٍ مِن مَعِینٍ»(واقعه/18-17) کودکانی که همیشه در حالت کودکی خود باقی می مانند و تغییر نمی کنند اراده ی خداوند بر این است که اهل مجلس از دیدن وبودنشان لذت می برند مرتب اطرافشان می گردند و با پارچ وظروف وکاسه های پُراز شراب، همیشه جاری وروان هستند . وگوشت هر پرنده ای که خود دوست داشته باشند برایشان فراهم می شود ومیوه وآن چه هنگام خوش و خوشگذرانی خورده می شود وخود انتخاب می کنند تقدیم شان می شود. اهل بهشت روی تشک هایی در جاهای بلند قرار دارند و به استراحت مشغولند وقتی سخن از تشک به میان می آید همسر نیز با آن تداعی می شود البته همسران آنگونه نیستند که در دنیا بوده اند بلکه تغییر و تحولی ازهر لحاظ در آنها به وجود آمده است در آفرینش دوباره تغییر وتحولاتی ایجاد کر ده ایم آنها در روز قیامت مانند دنیا نیستند(هم از لحاظ سیرت وهم از لحاظ صورت) تغییر کرداند آنها را به دختر تبدیل کر ده ایم و از لحاظ روحی حالتهایی به آنها داده ایم که زن های دنیایی کمتر این حالت را دارند زنان بهشتی عُرب هستند (عُرب)به زنانی گفته می شود که شوهرهایشان را بسیار دوست دارند و این محبت وعشق را نیز اظهار می کنند و آنها هم سن و.سال می باشند . واما احوال کسانی که نامه واعمالشان به دست چپ شان داده می شود. « فَلَیسَ لَهُ ههُنا حَمیمِ» 
(حاقه/35 ) امروز در این حالت دوست و مدافعی که دلسوز او باشد و بخواهد از او دفاع کند وجود ندارد و عذابشان دربرابر{عدم ارتباط صحیح با مخلوقات خدا}بی توجهی به فقرا و نیازمندان عدم تشویق دیگران به چنین کاری است 
«وَلا طَعامُ إِلاَّ مِن غِسلِینٍ لا یَأ کُلُهُ اِلاَّ اُلَخاطِئُونَ» 
(حاقه/36-31) هیچ خوراکی جز ، ( غسلین) ندارند.(غسلین) چیست؟ 
(غسلین ) خوراکی است از درختی به نام (ضریع) یا (زقوم ) 
زیرا در جای دیگر می فرماید خوراک فرد مجرم غیر از (ضریع) و(زقوم) نیست و می فرماید هیچ خوراکی جز غسلین نیست پس غسلین و ضریع و زقوم یک چیز هستند نام درخت (زقوم) و (ضریع) است زیرا این درخت دارای تیغ های آنچنان تیزی است که هر گاه به پستان شتر وحیوانات دیگر برخورد کند آن را زخمی می کند وهنگام خوردنش آنقدر ناگوار است که از دهان تا معده را می سوزاند. تنها افرادی از این خوراک می خورند که عمداً و با هدف مشخص از مسیر بندگی خداوند متعال منحرف شده اند وبه خداوند عظیم وبزرگ ایمان نداشته و در فکر فقیر و نیازمندان نبوده اند لذا جهنم مأوی و مسکنی است مملوّاز آتش. در آنجا برای هر فردی که مستحق آن است اتاقی کوچک ازآتش که هم چون کابین تلفن های امروزی ساخته شده است 
«إِنَّها عَلَیهمِ مُوصَدَةُ» اطاقی که نه در دارد نه راه فرار چهار گوشه ی این اطاق با ستون های بسیار قوی محکم شده است 

*پوشاک اهل دوزخ
 

پوشاک اهل دوزخ از (قطران) است: 
« سرابیلُهُم مِن قَطرانٍ» پیراهنی که می پوشند از(قطران) است قطران ماده ای است سیاه که باعث از بین بردن پوست بدن انسان می شود و پوشیدن چنین لباسی از چنین جنسی باعث اذیت وآزار انسان می شود. زیرا رنگ سیاه آن، اعصاب انسان را بسیار خسته می کند و بوی بسیار بدی نیز دارد و چرب هم است و همین هم باعث جذب آتش می شود و درنتیجه همچون(قیر) به سرعت ذوب می شود و به بدن انسان می چسبد.(غذا و نوشیدنی اهل دوزخ) غذای جهنمیان (غسلین) و (ضریع) و (زقوم) است و به جای آب و هر نوشیدنی دیگر به آنان آب بسیار داغ وجوشان داده می شود چنان داغ وسوزان است که وقتی از آن می نوشند تمام درونشان را می سوزاند واز بین می برد. «و سُقُوا ماءً حَمیمِاً فَقَطَّعَ اَمعَاءَهُم» افزون براین نوع زندگی و این همه عذاب می فرماید: دوزخیان هرگز چنین گمان نکنند که روزی این عذاب برداشته یا تخفیف داده می شود دوزخیان این را بدانند که اگر قرارباشد چیزی برایشان زیاد شود عذاب است و عذاب «فَذُوقُوافَلَن نَزیدکُم إلاّعَذاباً» 

*آيا قيامت، الان موجود است؟ 
 

قيامت هم اكنون موجود است . اين مدعا با براهين عقلى و شواهد نقلى قابل اثبات است كه به برخى از شواهد نقلى آن اشاره مى شود: 
يكم : قرآن كريم از بى توجهى تبهكاران نسبت به معاد ، به غفلت تعبير مى كند: لقد كنت فى غفلة من هذا فكشفنا عنك غطاءك فبصرك اليوم حديد (1). 
تبهكار را در محكمه عدل الهى حاضر كرده ، او را به قيامت و عذابش آگاه مى كنند و مى گويند: تو از اين حقيقت ، يعنى انقطاع اسباب و انساب و رجوع همه اشيا به مبداء قهار در قيامت ، غافل بودى . خود آنان مى گويند: يا ويلنا قد كنا فى غفلة من هذا (2) غفلت در جايى است كه چيزى موجود باشد، اما مورد التفات نباشد و گرنه درباره معدوم ، تعبير غفلت درست نيست . 
در جاى ديگر نيز مى فرمايد: يعلمون ظاهرا من الحيوة الدنيا و هم عن الاخرة هم غافلون (3)؛ دنياگرايان تنها به ظاهر كه حيات دنياست چشم دوخته اند و از باطن آن كه آخرت است غافلند . 
دوم : آيه كريمه كلا لو تعلمون علم اليقينَ لترون الجحيمَ ثم لترونها عين اليقين (4) به صراحت بر مشاهده دوزخ براى صاحبان علم اليقين دلالت دارد و اين ناظر به شهود در دنياست و گرنه پس از مرگ ، همه مردم آن را مشاهده مى كنند؛ چه در دنيا علم اليقين دست يافته باشند يا نه . 
حجابى كه مانع رسيدن به علم اليقين و شهود بهشت و دوزخ است همان حجاب گناه است و اهل باطن كه از گناه مبرا هستند، جهنم و بهشت و نيز غوطه ور بودن تبهكاران در جهنم و تنعم بهشتيان در آغوش نعمتهاى بهشتى را هم اكنون مى بينند . همچنين آنان نجات جهنمى از جهنم بر اثر توبه و آتش خوارى غاصبان مال يتيم را هم اكنون مى بينند ان الذين ياءكلون اءموال اليتامى ظلما انما ياءكلون فى بطونهم نارا (5) 
بهشت و دوزخ بالفعل موجود است ، ولى ما از نظر سير زمانى ، هنوز به آن نرسيده ايم و نرسيدن ما دليل بر نبودن آن نيست . آنان كه زمين و زمان و گذشته و آينده را در نورديده اند، پيش از برچيده شدن نظام دنيا نيز قيامت را به خوبى مشاهده مى كنند و ما نيز به تدريج به طرف آن در حركت هستيم .
سوم : رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در معراج بهشت و جهنم را از نزديك ديد و به خوردنيها و نوشيدنيهاى هر يك از پرهيزكاران و تبهكاران آگاه شد . اگر بهشت و جهنم پيش از برچپده شدن نظام دنيا موجود نباشد، آن حضرت در معراج اين حقايق را مشاهده نمى كرد . در برخى روايات عترت طاهرين (عليهم السلام ) نيز آمده است كه از ما نيست كسى كه منكر وجود فعلى بهشت و دوزخ باشد: ما اولئك منا و لا نحن منهم ... (6) 
چهارم : حارثة بن مالك در جواب پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم كه از او پرسيدند: كيف اصبحت ، عرض كرد: اصبحت موقنا . آنگاه حضرت پرسيدند: علامت يقين تو چيست ؟ عرض كرد: ... گويا اهل بهشت را مشاهده مى كنم كه از نعمتهاى الهى بهره مى برند ... و گويا اهل جهنم را مى نگرم كه در آن معذبند و فرياد بر مى آورند . گويا اكنون صداى نعره آتش در گوشهايم مى پيچيد ... پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نيز با تعبير عبد نور الله قلبه سخنان او را تاييد و وى را دعا كرد . (7) گرچه در تعبير حارثه كاءن آمده است ، نه ان ، ولى بايد توجه داشت كه راجع به معدوم (كأن ) نيز نمى توان گفت ؛ زيرا معدوم نه محققا مشهود است نه گويا مشهود . (8) 
پنجم : برزخ كه عالمى بين دنيا و قيامت است ، قطعا بين دو امر موجود قرار دارد و اگر جهان سوم (قيامت ) معدوم بود و تنها دو عالم (دنيا و برزخ ) وجود داشت در اين صورت برزخ حقيقتا برزخ نبود؛ زيرا بين دو عالم قرار نگرفته بود . 
برزخ سرپلى است كه دنيا را به قيامت كبرا پيوند مى زند و حقيقت آن يا اثرى است از امواج آتش جهنم و يا نسيمى از بوستانهاى بهشت . پس ‍ وجود فعلى برزخ بما هو برزخ ، خود نشانى از وجود بالفعل قيامت است و بر اين اساس در بسيارى از آيات قرآن كريم ، سخن از اعداد و آماده سازى بهشت و جهنم است ؛ مانند و سارعوا الى مغفرة من ربكم و جنة عرضها السموات و الاءرض اءعدت للمتقين (9)، فاتقوا النار التى وقودها الناس و الحجارة ، اعدت للكافرين (10) 
تعبير آماده سازى ، ظهور در موجود بودن دارد و چون اعداد در قالب فعل ماضى بيان شده است و حمل آن بر مضارع به صورت مجاز و با اين توجيه كه مستقبل محقق الوقوع در حكم ماضى است ، قرينه خارجى ندارد، از آن بر مى آيد كه بهشت و دوزخ هم اكنون موجود است . 
ششم : در حالات امام سجاد و امام صادق (عليهما السلام ) آمده است كه در حال تلاوت سوره حمد، بر اثر تكرار آيه كريمه (مالك يوم الدين ) بيهوش ‍ مى شدند . با انضمام اين مقدمه كه گاهى بعد از نماز مى فرمودند: آتش ‍ بزرگ مرا به خود مشغول كرده بود (11) و اين حاكى از مشاهده (يوم الدين) و نار الله الموقدةَ التى تطلع على الافئدة (12) است و گرنه لفظ و مفهوم را بيهوش نمى كند و هنر همين است كه انسان جهنم را هم اكنون ببيند، نه اين كه بر وجود قيامت دليل عقلى اقامه كند: 
خود هنردان ديدن آتش عيان
نى گپ دل على النار الدخان 
حاصل اين كه ، بهشت و دوزخ بالفعل موجود است ، ولى ما از نظر سير زمانى ، هنوز به آن نرسيده ايم و نرسيدن ما دليل بر نبودن آن نيست . آنان كه زمين و زمان و گذشته و آينده را در نورديده اند، پيش از برچيده شدن نظام دنيا نيز قيامت را به خوبى مشاهده مى كنند و ما نيز به تدريج به طرف آن در حركت هستيم . تعبيرات قرآنى و روايى نيز اگر ظهور در حدوث قيامت در آينده دارد، به اين معناست كه انسانها بعد به قيامت مى رسند، نه اين كه قيامت هم اكنون معدوم است و بعد يافت مى شود .


موضوعات مرتبط: "قیامت از دید قران"، ،
[ ] [ ] [ علی ] [ ]

 نماز رابطه انسان با خداست  و مایه صفای روح و پاکی دل و پیدایش روح تقوا و تربیت انسان و پرهیز ار گناهان است. نماز مهمترین عبادات است که طبق روایات اگر قبول درگاه خدا شود عبادات دیگر نیز قبول خواهد شد و اگر قبول نگردد اعمال دیگر نیز قبول نخواهد شد و نیز بر طبق روایات ، کسی که نمازهای پنج گانه را انجام میدهد از گناهان پاک میشود همانگونه که اگر شبانه روز پنج مرتبه در نهر آبی شست و شو کند اثری از آلودگی در بدنش باقی نمی ماند. به همین دلیل ، در آیات قرآن مجید و روایات اسلامس و وصایا و سفارشهای پیغمبر اکرم (ص) و ائمه هدی (ع) از مهمترین کارهایی که روی آن تاکید شده همین نماز است و لذا ترک نماز از بزرگترین گناهان کبیره محسوب میشود.

سزاوار است انسان نماز را در اول وقت بخواند و به آن اهمیت بسیار دهد و از تند خواندن نماز که ممکن است مایه خرابی نماز گردد جداً بپرهیزد.

در حدیث آمده است روزی پیغمبر اکرم مردی را در مسجد مشغول نماز دید که رکوع و سجود را به طور کامل انجام نمیدهد، فرمود: اگر این مرد از دنیا برود در حالی که نمازش اینگونه باشد به دین من از دنیا نخواهد رفت.

روح نماز <حضور قلب > است و سزاوار است از آنچه مایه ی پراکندگی حواس میشود بپرهیزد. معانی کلمات نماز را نیز بفهمد و در حال نماز به آن توجه داشته باشد و با حال خضوع و خشوع نماز را انجام دهد ، بداند با چه کسی سخن میگوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند بسیار کوچک ببیند.

در حالات معصومین (ع) آمده است که هنگام نماز آنچنان غرق یاد خدا می شدند که از خود بیخبر میگشتند ، تا آنجا که پیکان تیری در پای امیرالمومخنین علی (ع) مانده بود ، در حال نماز بیرون آوردند و آن حضرت متوجه نشد.

 برای قبولی نماز و کمال و فضیلت آن علاوه بر شرایط واجب باید امور زیر را نیز رعایت کند:

قبل از نماز از خطاهای خود توبه و استغفار نماید و از گناهانی که مانع قبول نماز است مانند <حسد و تکبر و غیبت و خوردن مال حرام  و آشامیدن مسکرات و ندادن خمس و زکات > بلکه هر معصیتی بپرهیزد.

همچنین سزاوار است کارهایی که ارزش نماز و حضور قلب را کم میکند انجام ندهد ، مثلاً در حال خواب آلودگی و خودداری از بول و در میان سروصداها و در برابر منظره هایی که جلب توجه میکند به نماز نایستد و کارهایی که ثواب نماز را زیاد میکند انجام دهد ، مثلاً لباس پاکیزه بپوشد ، موهای خود را شانه زند ، مسواک کند و خود را خوشبو نماید و انگشتر عقیق به دست کند.

 

نمازهای واجب

نمازهای واجب شش نماز است:

1-نمازهای یومیه

2-نماز طواف واجب خانه خدا

3-نماز آیات

4-نماز میت

5-نماز قضای پدر و مادر که بر پسر بزرگتر واجب است

6-نماز نافله ای که به واسطه نذر و عهد و قسم واجب شده است.

  

نمازهای واجب یومیه

 نمازهای واجب یومیه پنج نماز است :

نمازهای ظهر و عصر که هر کدام چهار رکعت است ، نماز مغرب سه رکعت ، نماز عشاء چهار رکعت و نماز صبح دو رکعت ، اما در سفر باید نماز چهار رکعتی را با شرایطی که دارد با خواست خداوند بزرگ و متعال دو رکعت بخواند.

 

نمار جمعه 

نماز جمعه دو رکعت است و در روز جمعه جانشین نماز ظهر میشود. در زمان حضور پیامبر (ص) و امام معصوم (ع) و نائب خواص او واجب عینی است ، اما در زمان غیبت کبری واجب تخییری است ، یعنی میان نماز جمعه و نماز مخیر است ، ولی در زمانی که حکومت عدل اسلامی باشد احتیاط آن است که ترک نشود.
همانطور که گفته شد نماز جمعه دو رکعت است مانند نماز صبح و دو قنوت دارد یکی در رکعت اول پیش از رکوع و دومی در رکعت دوم بعد از رکوع. مستحب است امام در رکعت اول بعد از حمد سوره جمعه را بخواند و در رکعت دوم ، سوره منافقین را و هرگاه مشغول یکی از اینها شود احتیاط واجب آن است که به سوره دیگری عدول نکند.

باید قبل از نماز جمعه دو خطبه بوسیله امام جمعه خوانده شود.
خطبه ها میبایست بنابر احتیط واجب بعد از اذان ظهر باشدو اگر قبل از آن خوانده شود اعاده کنند.
هر یک از خطبه باید مشتمل بر امور زیر باشد:

1-حمد و ثنای الهی

2-صلوات بر محمد و آل محمد

3-وعظ و ارشاد و سفارش به تقوای الهی

4-خواندن یک سوره کوتاه در هر خطبه (بنابر احتیاط واجب)

5-بنابر احتیاط واجب برای خود و مومنین و مومنات استغفار کند و در خطبه دوم ائمه هدی (ع) را هنگام صلوات و درود یک یک نام ببرد.

بنابراین خطبه اول شامل پنج قسمت است و خطبه دوم شمال شش قسمت.
امام باید خطبه ها را درحال قیام بخواند و میان دوخطبه جلوس مختصری نماید و صدای خود را در حد مقدور به نمازگزاران برساند و وعظ و ارشاد را به زبان قابل فهم برای مردم ایراد کند.

     شایسته است خطیب ملبس به عمامه و عبا باشد و بر عصا یا مانند آن تکیه کند و قبل از شروع به خطبه ، و قبل از شروع به خطبه به امومین سلام کند و سزاوار است مسائل مهم سیاسی و اجتماعی و اخلاقی مسلمین و جهان اسلام و آن منطقه را برای مردم شرح دهد و آنها را به وظایفشان در برابر این مسائل آشنا سازد و در برابر توطئه های دشمنان به آنها هشدار دهد. پس خطیب باید حد اکثر استفاده را از خطبه ها برای تهذیب نفوس مردم و آگاه ساختن آنها از مسائل مهم روز بنماید که یکی از اهداف اصلی خطبه ها همین است. خطبه ها را با عبارات فصیح و گویا و بلیغ و موثر و نافذ ایراد نماید تا خطبه ها تاثیر لازم را در نفوس مسلمین بگذارد و از این فریضه عبادی سیاسی بهره گیری کامل شود. هرگز به سراغ مسائل تفرقه انداز نرود و مسلمین را به وحدت در مقابل دشمنان دعوت نماید.

 

 نمازهای نافله (مستحب)

 

نمازهای مستحبی بسیار است و آنها را نافله گویند و از میان نمازهای نافله ، نافله های شبانه روزی بیشتر سفارش شده است. نافله های شبانه روزی عبارت اند از : نافله ظهر هشت رکعت و نافله عصر نیز هشت رکعت است ، نافله مغرب چهار رکعت و نافله عشاء دو رکعت است که نشسته خوانده میشود، نافله شب یازده رکعت است و نافله صبح دو رکعت است و چون دو رکعت نافله عشا یک رکعت حساب میشود ، مجموع این نافله ها سی و چهار رکعت خواهد بود، ولی در روز جمعه سی و هشت رکعت است زیرا چهار رکعت به نافله ظهر و عصر اضافه میشود(همه نافله ها دو رکعت دو رکعت خوانده میشود).
از یازده رکعت نافله شب هشت رکعت را به نیت نافله شب و دو رکعت آن به نیت نافله شفع و یک رکعت به نیت نافله وتر به جا می آورد.

نافله شب از مهمترین نمازهای نافله است که در روایات اسلامی و قرآن مجید روی آن تاکید شده و تاثیر عمیقی در صفای روح و پاکی قلب و تربیت نفوس انسانی و حل مشکلات دارد و در کتب معروف دعا ، آدابی برای آن ذکر کرده اند ، مخصوصاً برای قنوت نافله وتر ، رعایت این آداب خوب است ولی میتوان نماز شب را بدون این آداب مانند نمازهای معمولی نیز انجام داد و کسیکه به علتی نتواند آخر شب بیدار شود و نماز شب را بخواند میتواند قبل از خواب آنها را به جا آورد . چنانکه گفتیم نمازهای نافله را باید دو رکعت دو رکعت انجام داد ، جز نافله وتر ، که یک رکعت است و اگر بخواهد نافله وتر را نشسته بخواند باید دو نماز یک رکعتی جداگانه به جا آورد.

 

وقت نافله های شبانه روزی

 

وقت نافله ظهر قبل از نماز ظهر است ، از اول ظهر تا موقعی که سایه شاخص که بعد از ظهر پیدا میشود بیشتر از دوهفتم طول شاخص شود. مثلاً اگر طول شاخص هفت وجب است هر وقت مقدار سایه ای که بعد از ظهر پیدا میشود بیشتر از دو وجب شود، وقت نافله ظهر تمام شده.

 

     وقت نافله عصر که قبل از نماز عصر خوانده میشود تا موقععی است که سایه شاخص به چهارهفتم آن برسد.

     وقت نافله مغرب بعد از نماز مغرب است تا موقعی که سرخی طرف مغرب که بعد از غروب آفتاب پیدا میشود از بین برود.

     وقت نافله عشاء بعد از تمام شدن نماز عشاء است تا نصفه شب و بهتر است بعد از نماز عشاء بلافاصله خوانده شود.     

     وقت نافله صبح قبل از نماز صبح است از طلوع فجر تا آشکار شدن سرخی در طرف مشرق و میتواند آن را بعد از نماز شب بلافاصله به جا آورد.

     وقت نافله شب بنا بر احتیاط از نصفه شب است تا اذان صبح ، ولی بهتر است در موقع سحر یعنی در ثلث آخر شب بخواند.

 

 شرایط لباس نمازگزار 

لباس نمازگزار شش شرط دارد:

1-پاک بودن

2-عصبی نبودن ، بنابر احتیاط واجب

3-از اجزاء مردار نباشد

4-از حیوان حرام گوشت نباشد

5و6-اگر نمازگزار مرد است لباس او از ابریشم خالص یا طلابافت نباشد

 

مستحبات و مکروهات لباس نمازگزار

چند چیز در لباس نمازگزار به امید ثواب مطلوب است ، از آنجمله :

پوشیدن لباس سفید و پاکیزه ترین لباسها و استعمال بوی خوش و انگشتر عقیق به دست کردن.

ترک چند چیز در لباس نمازگزار به امید ثواب مطلوب است از جمله : پوشیدن لباس سیاه (مگر در مورد تعظیم شعائر ، چادر ، عبا و عمامه سادات) و لباس کثیف و تنگ و لباس کسیکه از نجاست پرهیز نمیکند ، مخصوصاً لباس شرابخوار و باز بودن دکمه های لباس و پوشیدن لباسی که نقش صورت دارد و همچنین انگشتری که روی آن صورت انسان یا حیوانی نقش شده است.

 

مکان نمازگزار

مکان نمازگزار باید دارای شرایط زیر باشد:

 

شرط اول : مباه بودن

شرط دوم : استقرار

شرط سوم : توانایی انجام واجبات در آن محل

شرط چهارم : تقدم مرد بر زن

شرط پنجم : بلندتر نبودن محل پیشانی از جای ایستادن

 

مکانهایی که نماز خواندن در آنها مستحب یا مکروه است 

مستحب است انسان نماز را در مسجد بخواند و بسیار روی آن تاکید شده و بهتر از همه مساجد ، مسجدالحرام است ، سپس مسجد پیغمبر (ص) و بعد مسجد کوفه و بعد از آن مسجد بیت المقدس است و در درجه بعد  مسجد جامع هر شهر و بعد از آن مسجد محله و مسجد بازار است.

     برای زنها در صورتی که خود را از نامحرم به خوبی حفظ کنند بهتر است نماز را در مسجد بخوانند و اگر راهی برای یاد گرفتن مسائل اسلامی جز از طریق رفتن به مسجد وجود ندارد واجب است به مسجد بروند.

     نماز در حرم امامان (ع) مستحب است بلکه در حدیث امده (نماز در حرم مطهر حضرت امیرالمومنین (ع) برابر با دویست هزار نماز است).

     رفتن به مسجدی که نمازگزار ندارد مستحب است و همسایگان مسجد تا عذری نداشته باشند نماز در مسجد را ترک نکنند .

     شایبسته است انسان با کسانیکه از روی بی اعتنایی ، به مسجد مسلمانها حاضر نمیشوند رابطه دوستی برقرار نکند ، با آنها غذا نخورد و در کارها با آنها مشورت ننماید و از آنها زن نگیرد و به آنها زن ندهد.

     شایسته است نماز را در این چند جا نخواند : حمام ، زمین نمکزار ، مقابل انسانی که نشسته یا ایستاده است ، مقابل دری که باز است و در جاده ها و کنار خیابانها در صورتی که مزاحم عبور و مرور مردم نباشد ، و اگر مزاحم باشد حرام است. همچنین نماز خواندن در مقابل آتش ، چراغ ، داخل آشپزخانه و هر جا که کوره آتش باشد ، مقبل چاه و چاله ای که محل فاضلاب است و روبروی عکس و مجسمه چیزی که روح دارد ، مگر آنکه روی آن پرده بکشند و در جایی که عکس باشد هرچند مقابل نمازگزار نیست و در مقابل قبر و روی قبر و در قبرستان و در اتاقی که شخص جنب در آن باشد.

     هر گاه انسان در جایی نماز میخواند که مردم از جلو او عبور میکنند مستحب است جلو خود چیزی بگزارد که میان او و آنها حایل گردد ، حتی اگر عصا و تسبیح و ریسمانی هم باشد کافی است.

 

واجبات نماز

 

واجبات نماز یازده چیز است : 1-نیت 2-تکبیره الاحرام ، یعنی الله اکبر در اول نماز 3-قیام 4-قرائت 5-رکوع 6-سجود 7-ذکر رکوع و سجود 8- تشهد 9-سلام 10-ترتیب 11- موالات (پی در پی به جا آوردن اجزاء نماز ).
     واجبات نماز بر دو گونه است : بعضی رکن است و بعضی غیر رکن ، رکن چیزی است که اگر آن را به جا نیاورد یا اضافه کند نماز باطل است ، خواه عمداً باشد یا از روی سهو و اشتباه ، ولی در واجبات غیر رکنی هنگامی نماز باطل میشود که آن را عمداً کم و زیاد کند و اگر از روی سهو و اشتباه کم و زیاد کند نماز صحیح است.

     ارکان نماز پنج چیز است : اول نیت دوم:تکبیره الاحرام سوم قیام در موقع گفتن تکبیره الاحرام و قیام متصل به رکوع یعنی ایستادن پیش از رکوع. چهارم : رکوع  پنجم : دوسجده(البته در نیت زیادی تصور نمیشود و زیادی تکبیره الاحرام نیز اگر از روی سهو باشد نماز را باطل نمیکند ، هرچند احتیاط مستحب آن است که آن را اعاده کند).

 

 


موضوعات مرتبط: "اهمیت نماز"، ،
[ ] [ ] [ علی ] [ ]

اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکى وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانى فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانى فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ


خدایا بلاء عظیم گشته و درون آشکار شد و پرده از کارها برداشته شد و امید قطع شدو زمین تنگ شد و از ریزش رحمت آسمان جلوگیرى شد و تویى یاور و شکوه بسوى تو است و اعتماد و تکیه ما چه در سختى و چه در آسانى بر تو است خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد آن زمامدارانى که پیرویشان را بر ما واجب کردى و بدین سبب مقام و منزلتشان را به ما شناساندى به حق ایشان به ما گشایشى ده فورى و نزدیک مانند چشم بر هم زدن یا نزدیکتر اى محمد اى على اى على اى محمد مرا کفایت کنید الزمان فریاد، فریاد، فریاد، دریاب مرا دریاب مرا دریاب مرا همین ساعت همین ساعت هم اکنون زود زود زود اى خدا اى مهربانترین مهربانان به حق محمد و آل پاکیزه اش



موضوعات مرتبط: ، ،
[ ] [ ] [ علی ] [ ]

 

[ ] [ ] [ علی ] [ ]

 

[ ] [ ] [ علی ] [ ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ خودتون خوش اومدید امیدوارم موفق باشید لطفا نظر یادتون نره.....
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان یکتا پرست و آدرس yektaparast.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





امکانات وب